البته نه پیدایش تمدن­ها نه زوال تمدن­ها مساله­ای دفعی نیست، یک مساله­ی تدریجی و تاریخی است .

یک پیشنهاد نو برای بشریت مطرح بشود، بر اساس آن فکر، یک نظام سیاسی در گوشه­ای از دنیا بتواند یک ملت را گرد هم جمع کند. آن ملت ایستادگی کند. آن مردم به شرایط لازمی که خواهم گفت، عمل کنند. زبدگان و نخبگان و خواص جامعه نقش­های خود را پیدا کنند و طبق آن عمل بکنند. لذا هیچ بعدی ندارد-بلکه نتیجه­ی حتمی است- که این تمدن مثل همه­ی تمدن­های دیگر رشد خواهد کرد. مثل خورشیدی که به تدریج بالا می­آید و به وسط السماء می­رسد، اشعه و انوار خود را به نقاط مختلف دنیا خواهد تابانید. بنابراین این نظام اسلامی نظامی است که یک خط حرکت معقول و منطقی برای خود تصویر کرده است. این سیری نیست که بتواند متوقف بشود، این سیری هم نیست که مراحل گوناگونی که در آن هست، برای آن دائمی و ابدی باشد. یک حرکت تکاملی است. از آغاز انقلاب اسلامی این حرکت به وجود آمد

این خط اگر با جدیت، با پشتکار، با شناخت آنچه که لازم است، با عمل به آنچه که وظیفه است، ادامه پیدا کند، سرنوشت حتمی عبارت است از این که تمدن اسلامی یک بار دیگر بر مجموعه­ی عظیمی از دنیا پرتو خود را بگستراند، نه به معنای این که لزوماً نظام سیاسی اسلامی در نقاط دیگر جهان هم قبل از عصر ظهور گسترش پیدا کند، نه معنایش این نیست، بلکه تمدن بر اساس یک فکر جدید، یک حرف جدید، یک نگاه جدید به مسائل بشر و مسائل انسانیت و علاج دردهای انسانیت است.

شما هستید-یعنی حوزه­ی دین، حوزه­ی علمیه و حوزه­ی روحانیت- که می­خواهید بنای شامخ تمدن اسلامی را بالا ببرید و استوار کنید. چراغ هدایت اسلام را در مناره­ی بلند نظام اسلامی به درخشش در بیاورید و انسان­ها را هدایت کنید- یعنی کاری که همه­ی پیغمبران برای آن آمدند- و آن­ها را به صراط مستقیم الهی و جاده­ی اصلی الهی سبیل اعظم و صراط اقوم نزدیک کنید. حوزه با این چالش­ها مواجه است. با این هدف حرکت می­کند. حالا شما ببینید حوزه­ی علمیه چگونه باید باشد و چه کار باید بکند. واجبات این حوزه چیست؟