جریان اسلام سنتی از یک طرف معتقد به بی اساس بودن حرف روشنفکران( که قائل به اصلاح هویت دینی میباشند )،هستند وحتی معتقد به فطری بودن هویت اسلامی و بالنده شدن آن هستند .و با استدلالهای کلامی فلسفی آنرا اثبات می کنند .

اما  جریان اسلام سنتی برای حفظ هویت اسلامی می خواهدورود پیداکند ، حضور محدودی برای خود در حد مبنایش یعنی تبلیغ هویت اسلامی ،تعریف میکند. مبنای فعل اجتماعی جریان اسلام سنتی ،اکتفاءبه تبلیغ است.

دراینجا یک نکته قابل ذکراست.وقتی می گوییم تبلیغ هویت اسلامی ؛2نوع تبلیغ به نظر می آید،یک اصطلاح قرآنی از ابلاغ داریم و یک نوع تبلیغ در حال حاضردرجامعه وجوددارد که با هم عموم خصوص من وجه هستند.یعنی تبلیغی که طلبها انجام می دهندبا تعاریفی که قرآن از تبلیغ بیان می دارد،منطبق نیست. بلکه فقط نقاط مشترکی را با هم دارند.

پس طبق فهم سنتی از اسلام، یک عالم دینی نیاز نیست خیلی زمان و مکان را درتفقه استفاده کند؛این عالم انقلاب را فقط فرصتی برای تبلیغ میداند و میگوید بوسیله ی انقلاب یک فرصت جهانی برای تبلیغ پیدا شده است و بایداز امکانات حکومت مثل صدا و سیما، روزنامه ها  و سفر های مختلف داخلی و خارجی و روابط با مدیرا ن و... برای ایجاد زمینه ی بیشتر برای تبلیغ هویت اسلامی استفاده کرد.وبیان میدارد قبل انقلاب چنین فرصتی برای تبلیغ اسلام نداشتیم و حالا داریم.

پس دیدگاه دوم انقلاب را«فرصت تاریخی برای تبلیغ» است . البته این جریان با بخش های دیگر حکومت مثل کشورداری، امنیت و..دخالت نمی کند ومی گویدکه ماباحکومت داری ، کاری نداریم وحاکم اسلامی باید آنرا اداره کند،ولی از این فرصت(انقلاب)دفاع  هم میکنندبه دلیل اینکه فضای تبلیغ رابرای ما فراهم کرده است. وکسی که مبنای فعل اجتماعی او تبلیغ برای حفظ هویت اسلامی است وتبلیغ رابرای آن کافی میداند،پیشنهاد  او به انقلاب ایجادفرصت برای تبلیغ درتمام بخش هابرای حفظ هویت اسلامی است.

این جریان به موضوعی که مبتنی برمبنایشان نیست،توجهی ندارد ؛منجمله مسئله الگوی پیشرفت اسلامی و مسئله توسعه غربی.ومیگویند تبلیغ هویت اسلامی نیازیبه الگوی اسلامی پیشرفت ،ندارد.

یک روحانی معتقدبه مبنای تبلیغ هویت اسلامی ، خیلی حساسیتی نسبت به این موضوع توسعه ندارد. زیرا توسعه مبنایش برنامه ریزی است و جریان اسلام سنتی در برنامه ریزی ها، دخالت نمی کند.

پس مبنای خود(تبلیغ هویت اسلامی )را اصل قرارمیدهدواز حاکم و حکومت فقط میخواهد در برنامه ریزی ها فرصت برای تبلیغ هویت اسلامی بیشتر محیا کند.

حتی در جاهاهی که اعتراض یا نقد انجام میدهد ،بر مبنای تبلیغ است مثلاً بخشی از تبلیغ امر به معروف است و اعتراض به منکرها. این جریان حضور سیاسی هم در انتخابات پیدا میکند زیرا مردم به انتخابات توجه دارند و در مقابل یکسری از منکرها موضع گیری میکند.

پس مبنای جریان اسلام سنتی و پیشنهاد آنها به حکومت ایجاد فضای تبلیغ در همه ی بخش ها و در همه ی زمانها و مکان ها است و دلیل دفاع خود را ازانقلاب به خاطر گسترش مبنایش (گسترش تبلیغ)میداند و از انقلاب هم همیشه دفاع می کند و اجازه ی فروپاشی آنرا نمی دهد اما حضورشان در سطح مبنایشان می باشد.

لذاکسانی که در این جریان تنفس میکنند برخلاف جریان روشنفکری ، هویت اسلامی را امری بی بدیل می دانند اما می گویندکه تبلیغ برای حفظ آن کافی است. وبه موضوعاتی که ربطی به تبلیغ ندارد وارد نمی شود و به تعارض توسعه غربی و پیشرفت اسلامی توجهی ندارد.

اما یک نکته حائزاهمیت این است؛ دیدگاه اسلام سنتی در نهایت بخشی از مظاهرمدزنیته را امضاء میکند ،زیرا مبنایش  اجازه ی بررسی عمیق به وضع فرهنگ غرب را نمی دهد.

مثلاً انتخابات را به نحوه ی فعلی   که موضوعی وارداتی از غرب است قبول می کند وآنرا مشروط به دروغ  نگفتن وتهمت نزدن میکند. رسانه را می پذیرد واستفاده ازآنرا برای تبلیغ دین، باز می دارد.

هر تحولی که به این جریان پیشنهاد میشودبامبنایش می سنجد واگرتوانست در تبلیغ از آن استفاده کند، آنرا می پذیرد.و اگر ربطی با تبلیغ ندید، نسبت به آن موضوع بی تفاوت است.

  اگر تبلیغ رابه «گفتن» محدود شود ،بافرهنگ قرآنی که تزکیه وتعلیم را پیش فرض تبلیغ می داند؛نمی خورد .اما بخشی از روحانیت تبلیغ فقط رساندن حرف  ویک مقدارنازلتر از خودش آنرا نسبت به  تبلیغ قرآنی ،معرفی میکنند.مثلاً می گویند تزکیه را به وسیله شب های قدر و ایام عزاداری اهل بیت(ع)جلو میبریم و تبلیغ را بااستفاده از رسانه انجام میدهیم.

احتمال سوم انقلاب ؛

می گویدمادر شرایط فعلی (شرایط تسلط مفاهیم مدرن)نمی توانیم برای حفظ هویت اسلام اکتفاء به تبلیغ اسلام کنیم.شاید در زمانی که معارضی (تهاجم فرهنگی جنگ نرم و...)نداشته باشیم؛مناسب باشد امادر شرایط فعلی اگربه تبلیغ هویت دینی اکتفاءکردیم ،مثلاً جوانان پای منبر آمدند یا در رسانه به حرف های شما گوش کردند(در این شرایط محدود) اما در مدرسه یابه وسیله ی رسانه ومابقی نهاد های تربیت کننده ، هرروز مفاهیم و تحلیل های دیگری به آنها گفته می شود.در شرایط حال حاضر نهاد های تربیت کننده ، هم متعدد شده اند و هم مفاهیم تربیتی از پایگاه های مختلف به انسان داده می شود و اگر اکتفاء به تبلیغ کردیم ممکن است دررسانه ها و مدارس ضد آن آموزش داده شود.

این آفت حضور اجتماعی محدود برمبنای تبلیغ هویت اسلامی است.ممکن است جریان اسلام سنتی جواب دهد که ما در مدارس هم فضای کافی برای تبلیغ هویت اسلامی در اختیار داریم، مثلاً درس دینی یا پرورشی میدهیم ،اما ما جواب می دهیم که مابقی اساتید که سر کلاس میروند  ،چه چیزی به دانش آموزان درس می دهند؟با این موضوع چکارکنیم؟هر استاد تأثیرتربیتی خودرا دارد.حتی اگر شما ازرسانه استفاده کردید وفیلم هایی نظیر مختارنامه و حضرت یوسف و..را ساختید باز هم یک مجموعه ی دیگری از فیلم ها بر روی یک سری مفاهیم دیگری مانور می دهند.

پس در شرایط فعلی هویت مدرن و هویت عرفان های کاذب و..به طرق مختلفی مانور می دهند وشرایط به شکلی است که اگر به تبلیغ هویت اسلامی اکتفاء کنیم،به تدریج هویت اسلامی ما دچار انحلال و نابودی میشود.زیرا تبلیغ یک اثر محوری دارد وآثار نهادهای تربیتی دیگر برتبلیغ غلبه پیدا میکند وما این را به عینه در جامعه می بینیم.زمینه فرقه گرایی در جامعه و رفتن به سمت عرفانهای کاذب به سرعت در حال شکل گیری است.حتی اگر مردم به سمت آنها نروند، شرایط زندگی فعلی مردم به  انسانها اجازه نمی دهد، وقتی برای درک معارف اسلامی داشته باشند، زیرا توانی برایشان نمی ماند،ومابقی وقتشان را رسانه ومابقی مشغولات پر می کند.

ما میدانیم نهادتربیت کننده دراسلام خانواده است ،اما درشرایط امروز جامعه رسانه و آموزش وپرورش جای آنها را پر کرده اند. ودر شرایط فعلی تبلیغ، علت انزواء می شود.لذا جریان انقلاب اسلامی ،مبنایش تحقق شاخص های اسلامی می داند.

یعنی مجموعه ی برنامه ریزی هایمان باید در جهت تحقق شاخصه های هویت اسلامی باشد ودرشرایط فعلی تبلیغ منجربه حفظ هویت اسلام نمیشود.

پس ما 3 مبنا به دست آوردیم؛

جریان اول که معتقدبه اصلاح هویت دینی است،که با این دیدگاه دین ناقص و ناکارامد تعریف میشود و پذیرش کاآمدی هویت مدرن.

جریان دوم با مبنای تبلیغ هویت اسالمی باپیش فرض مطلوب وکافی بودن تبلیغ هویت اسلامی وقائل به  تبلیغ به عنوان تنها فعل اجتماعی ،برای حفظ هویت اسلامی.

 

جریان سوم یا جریان  انقلاب ؛ دراینکه هویت اسلامی تنها راه حل است با جریان اسلام سنتی اشتراک دارند، اما دراینکه مبنای حرکت راباید از تبلیغ هویت اسلامی به تحقق هویت اسلامی تغییر داد،یک اختلاف طلبگی و دیدگاهی باهم دارند.

 

 

فهرست جلسه ی 3 نشست دوم مروی13/10/91

1.تبیین جهت نظام مبارک اسلامی در اولین نقشه راه الگوی پیشرفت اسلامی ،به وسیله ی 3اصطلاح مبنا ، مراحل ،  موضوع انتقال نظام

2. 3دیدگاه در مورد ایده محوری؛دیدگاه جریان روشنفکری،دیدگاه جریان فهم سنتی از اسلام،دیدگاه جریان انقلاب اسلامی

1/2. دیدگاه جریان روشنفکری،با بی بدیل خواندن تمدن مدرن و مبنای اصلاح فرهنگ دینی در جهت تسریع مدرنیزیاسیون

2/2.دیدگاه جریان فهم سنتی از اسلام،قائل به بالنده تر شدن هویت اسلامی،اما تنها با تبلیغ به عنوان  تنها فعل  اجتماعی

1/2/2.بی ربط بودن نظر روشنفکران از دیدگاه جریان فهم سنتی با توجه به استد لاهای کلامی و فلسفی

3.اکتفاءبه تبلیغ مبنای اجتماعی جریان فهم سنتی از اسلام

4.فرق بین تبلیغ قرانی و تبلیغ حال حاضر روحانیون

1/3.انقلاب فرصتی بزرگ و تاریخی برای تبلیغ ،نظر جریان فهم سنتی در مورد انقلاب

2/3.پیشنهاد جریان فهم سنتی  به حکومت ،استفاده از تمام ابزارهای حکومت در جهت تبلیغ

5.دفاع از انقلاب توسط جریان فهم سنتی از اسلام،به دلیل فراهم شدن فضای تبلیغ توسط انقلاب

3/3.ایجاد فرصت تبلیغ دربرنامه ریزی ها برای  همه ی بخش ها و در همه ی زمان ها و مکان ها، پیشنهاد جریان فهم سنتی از اسلام به حکومت

6.توجه نداشتن جریان فهم سنتی از اسلام به مسائل غیر مرتبط با مبنایشان

1/6.بی نیاز دیدن الگوی پیشرفت اسلامی ،از نظر جریان فهم سنتی از اسلام ،به دلیل بی نیازی تبلیغ نسبت به آن

2/6.حساسیت نداشتن جریان فهم سنتی از اسلام نسبت به توسعه ی غربی ،به دلیل معارض ندانستن مدرنیته با تبلیغ اسلامی

1/5.اعتراض در جامعه به وسیله ی جریان فهم سنتی از اسلام ، در مقابل در خطر دیدن  ویا حمله   به مبنای تبلیغ

1/2/6.دیدگاه جریان فهم سنتی از اسلام در تقابل با نظریه اصلاح هویت دینی از طرف روشنفکران

2/2/6.امضاء بخشی از مظاهر مدرنیته توسط جریان فهم سنتی از اسلام به دلیل معارض ندیدن  توسعه ی غربی با هویت اسلامی

3/6.پذیرش انتخابات توسط جریان فهم سنتی از اسلام با پیش شرط دروغ نگفتن و تهمت نزدن

4/6.پذیرش رسانه توسط جریان فهم سنتی از اسلام با پیش شرط ایجاد فضای تبلیغ در رسانه

2/5.سنجش تحولات پیشنهادی جریان فهم سنتی از  اسلام با مبنای تبلیغ و قبول آنها در صورت معارض ندیدن با مبنای تبلیغ

2/4. تعریف تبلیغ به معنای فقط«گفتن» و فقط«رساندن حرف»در دیدگاه جریان فهم سنتی از اسلام

3/4. خلاصه کردن بحث تزکیه و تعلیم تبلیغ،به مراسمات عزاداری و اعیاد برای مردم ،راهکار جریان فهم سنتی از اسلام

6.احتمال سوم جریان انقلاب اسلامی با مبنای تحقق کامل همه ی شاخصه های اسلامی

1/6.پشنهاد جریان انقلاب اسلامی ، اکتفاءنکردن به تبلیغ به دلیل تسلط مفاهیم مدرن ،در شرایط فعلی

7.وارد شدن نهاد های تربیت کننده ی مدرن در بحث تربیت افراد،از دلایل جریان انقلاب اسلامی برای اکتفاء نکردن به تبلیغ

1/7.مخالف هویت  اسلامی عمل کردن نهادهای تربیت کننده ی مدرن

2/7.انحلال و نابودی هویت اسلامی ، در صورت اکتفاء به تبلیغ اسلام، با توجه به تأثیر گذاری مدرنیته بر زندگی مردم

1/2/6.غلبه داشتن آثار تربیتی نهاد های تربیت کننده ی مدرن ،بر شیوه ی تبلیغ حال حاضر

2/7.خطر فرقه گرایی و عرفان های کاذب در مقابل مردم

2/2/6.گرفتن توان افراد توسط مدرنیته برای آموزش دینی مردم

1/1/6.اکتفاءبه تبلیغ ،علت انزوای دین در شرایط فعلی،پیش فرض جریان انقلاب اسلامی

8.تحقق شاخصه های اسلامی، مبنای جریان انقلاب اسلامی

1/8.پیشنهاد جریان انقلاب اسلامی ،انجام برنامه ریزی ها در جهت تحقق هویت اسلامی

9.تحقق کامل هویت اسلامی ،نقطه مشترک جریان انقلاب اسلامی با جریان فهم سنتی از اسلام

1/9.مبنای تبلیغ یا تحقق کامل شاخصه ای اسلامی ،اختلاف دیدگاهی جریان انقلاب اسلامی با جریان فهم سنتی از اسلام