با مطالعه نشریات و کتب تالیف شده از سوی مرکز استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، به برخی مفاهیمی برمی خوریم که به نظر می رسد مطالب آنها درمسیر رسیدن  اهداف و آرمانهای انقلاب نمی باشد.

با دقت در کتاب سیاست خارجه توسعه گرا (تالیف مرکز استراتژیک) درمیابیم که سیاست خارجی ایران(طبق نظر این مرکز) باید در ذیل برنامه های اقتصادی کلان کشورتعریف شود، و به تبع اگر این مقدمه را بپذیریم، باید فرهنگ را نیز، ذیل سیاست خارجی توسعه گرا  و در مسیر رشد اقتصاد تعریف کنیم. یکی از ابهامات وشاید خطرات این نظریه این است که اگر احیاناَ بین فرهنگ اسلامی خود و شاخصه های رشد اقتصادی در مسیر توسعه یافتگی تعارضی پیش بیاید، به ناچار باید دست به تغییر در فرهنگ اصیل خود زده و آنرا در مسیر توسعه یافتگی تعریف کنیم که اصطلاحا از آن به« اصلاح قرائت دینی در مسیر مدرنیزیاسون»تعبیر می شود.

به طور مثال مطلب دیگری که در سیاست خارجی توسعه گرا مشهود است این نکته است که، کشور نوظهور(کشور که به سمت توسعه یافتگی در حرکت است) باید محلی امن ومستعد، برای سرمایه گذار خارجی باشدو سرمایه گزار خارجی بدون هیچ دغدغه ای بتواند در آن سرمایه گذاری کند.

خوب پس در قدم اول این نظریه باید به هر شکل ممکن از ایجاد تنش و تهدید وتقابل با کشور های دنیا خصوصا کشور های توسعه یافته( g8 )جلوگیری کرده تا سرمایه دار خارجی سرمایه گذاری در ایران را پر سود دانسته و مطمئن باشد که درایران به چالش های سیاسی برخورد نمی کند، تا به راحتی سرمایه گذاری خود را انجام دهد.

حال اگر این ایده را در سیاست خارجه خود دنبال کنیم( همانطور که دولت جدید قصد در انجام اینکار را دارد) باید از هرگونه تقابل و تنش با کشورهای زورگو(خصوصا ایالات متحده )بپرهیزیم و نباید دیگر دایه دار دشمنی بااستکبار وآمریکا باشیم. پس درنتیجه این تفکر، خواهیم دید که به شاخصه عزت کشور که به برکت  35 سال ایستادگی و حفظ عزت در مقابل تحریم ها و تهدیدها بوده و آنرا محکم نگه داشته ایم، ضربه ای سهمگین  وارد خواهد شد که کمترین آن، دست برداشتن ازحمایت مستضعفین جهان، زیر شعار عدالت ، می باشد.

نکته دیگری که  از این نظریه برداشت می شود، این است که: ایران برای رشد اقتصادی خود، شروع به فعالیت و شراکت با شرکت های چند ملیتی کند. طبق این نظریه هر چه بتوانیم با این شرکت های بزرگ دنیا (که عموما چند ملیتی وهمچنین در سیطره صهیونیسم جهانی هستند)ارتباط بیشتری برقرار کنیم، توانسته ایم جذب سر مایه بیشتری کرده و حرکت به سمت توسعه یافته گی را سریع تر انجام دهیم.

حال سوال ما از دوستان غافل و شیفته غرب که بعضا مسؤل در سطح ملی برنامه ریزی های کشور هستند و برنامه ریزی ها را بر طبق تحقق شاخصه های توسعه یافته گی انجام می دهند، می پرسیم : که آیا اگر به سمت مدرنیزاسوبن شدن پیشروی کنیم وتئوری های اقتصادی غرب را عمل کنیم، چه مشکلات و آسیب هایی در سطح فرهنگ ناب اسلامان پیش خواهد آمد؟ آیا کشور به سمت دوستی با دشمنان قسم خورده خود، و یا تبعیت کامل از آنها حرکت نمی کند؟ آیا دوباره فضا برای حضور مستشاران غربی در کشور اسلامیمان باز نمیشود؟ آیا شاخصه های اسلامی مثل خانواده و عدالت وامنیت (که ،خود کشورهای 8g از عقب مانده ترین کشور ها نسبت به تحقق این شاخصه ها می باشند؛) با اعمال برنامه های آنها قابل دست رسی است؟

ونکته جالب این است که در حالی عده ای در حال حاضر الگوهای توسعه غربی را مانند وحی منزل تلغی می کنند که کشور های غربی و در رأس آنها آمریکا با بزرگ ترین معضلات خود مثل قیام ضدوالستریت ،عدم وجود عدالت، امنیت و بدتر از همه شاهد از دست رفتن نهاد مقدس خانواده ، به دلیل تحقق شاخصه های توسعه یافته گی هستند.

والسلام علی من تبع الهدی