لذا امام خمینی(ره) یک کار اساسیشان تبیین ولایت فقیه در نجف ودرجاهای دیگربود .این بحث اجمالاً درک شد ومردم آنرا اجمالاً قبول کردند چون یک درکی از جمهوری اسلامی پیدا کردند ، محور جمهوری اسلامی را اسلام میدانستند و به سمت تعاریف التقاطی دیگر ، نرفتند. لذا علت انتقال از مرحله ی انقلاب اسلامی به مرحله نظام اسلامی ، وجود این درک بود و تئوری ولایت فقیه ما را به مرحله نظام اسلامی انتقال داد.وگرنه ماازمرحله انقلاب اسلامی به مرحله نظام دموکراتیک یا نظام التقاطی دیکری انتقال پیداکرده و به مرحله نظام اسلامی انتقال پیدانمی کردیم.

بنابراین اولویت بندی ها و اصلی ،فرعی ،تبعی کردن امام خمینی(ره)درآن  مرحله ناظر به تبیین و تثبیت مسئله ولایت فقیه  بود .تئوری ولایت فقیه علت انتقال از مرحله انقلاب اسلامی به مرحله نظام اسلامی بود.

وقتی که نظام اسلامی تشکیل شد به دلیل جدید بودنش کادر  کارآمدی نداشت و فهم افراد انقلاب هم به قدری بود که فقط اجمالاً به وسیله ی آن بشود نظام را سر پا نگه داشت.در بیرون از کشور هم اصلاً درکی از نظام اسلامی وجود نداشت ؛مثلاً وقتی می خواستند توضیح دهند که یک حکومتی در جلوی آمریکا قرار گرفته از اصطلاح ضد امپریالیسم ، برای حکومت ما که با آمریکا درگیر است ،استفاده می کردند. حتی در درون هم روشنفکران می گفتند ما ضد امپریالیسم هستیم.

پس در آن موقع نه نظام مفاهیمی داشتیم و نه کادر کارامدی که حداقل مسئولیت های اساسی را به عهده بگیرد.لذا مجموعه حوادث امنیتی که در اول انقلاب ودر اوج خود جنگ تحمیلی و آن کوره ی 10 ساله ای که به وجود آمد باعث تربیت یک سری نیروی اسلامی مطابق فرهنگ امام و انقلاب تربیت شد . که آنها بوسیله ی مجموعه کارآمدی هایی که در مجموعه ی کار جنگ ایجاد شد ؛ مثل فرهنگ ایثار و شهادت،در جامعه علت تثبیت نظام اسلامی شد.

همین که نظام اسلامی تثبیت شد زمینه برای اصلاح ساختارها شروع شده و ما وارد مرحله ی دولت اسلامی شدیم.پس موضوع دفاع مقدس که ما به فرموده ی امام راحل آنرا در رأس امور قرار دادیم مانع عدم توانمدی داخلی برای استقرار نظام را، برداشت .

لازم به ذکر است که در مرحله ی اول بوسیله ی تئوری ولایت فقیه مانع لیبرال دموکراسی و نوع نظام برداشته شد.  یعنی اگر تئوری ولایت فقیه نبود در همان اول انقلاب ، با مانع لیبرال دموکراسی برخورد می کرد و آن مانع اجازه ی ورود اسلام و مبنای ارزشگذاری  اسلام را قبول نمی کرد. پس با موضوع ولایت فقیه مانع لبیرال دموکراسی که نوع حکومت های موسوم آن روز در دنیا بود برداشته شد. و با در رأس امور قرار گرفتن دفاع مقدس مانع نداشتن کادری مسلط و پخته بر روی مبانی انقلاب برداشته شد یعنی با دفاع مقدس تثبیت شدیم.

بعد از تثبیت ما وارد مرحله ی سوم شدیم و می خواهیم مانع برنامه ریزی های مدرن که متأثر از مفهوم توسعه غربی است را برداریم.

البته بعضی ها اینجا اشکال می کنند و می گویند این حرف که در مرحله ی سوم ساختارها را اسلامی ، می کنیم اشتباه است ؛ بااینکه در مرحله ی اول هم ما این کار را با ساختارها یی مثل جهاد سازندگی وسپاه انجام دادیم. جواب ما این است ما در مرحله ی دولت اسلامی ، موضوع ما توانمندسازی ساختارها، همه جانبه است اما در مرحله ی اول یک سری توانمند سازی بخشی قرار دادیم ،که فقط برای استقرار نظام بوده است. برای اینکه نظام مستقر بماند و نمی خواستیم در مرحله ی دوم به سراغ ساختار سازی برویم.نه اینکه صحبت از ساختار سازی نبود اجمالاً هم ،همه می دانستند که ساختارها باید تغییر کند ولی چون نظام هنوز تثبیت نشده بود  و درگیر یک جنگ جهانی که همه دنیا به ما هجمه کرد است،قرار گرفته ایم  همه ی توان فقط برای حفظ نظام است. و در مرحله تثبیت نظام اصلاً فضایی برای فکر کردن برای ترمیم ساختارها فراهم نیست.حتی اگر ایده آن هم بوده شرایط برای آن محیا نیست، که محقق بشود.لذا قطعاً آغاز مرحله ی دولت اسلامی بعد از جنگ تحمیلی، وبا آغاز امامت اجتماعی امام خامنه ای(مدظله العالی)با این شرحی که بیان شد،شروع می شود.

 در مرحله ی سوم مانع پیش روی ما ،برنامه ریزی ضد مبنا است که در همه جای دنیا حکمفرماست. حالا وارد فضا و مفاهیم حاکم بر این نوع برنامه ریزی می شویم.

وقتی می گوییم «توسعه غربی»یعنی مجموعه مفاهیمی که منجر به برنامه ریزی مدرن میشود.اگر ما محور برنامه ریزی و فعالیت هایمان را برای حذف این مفهوم قرار دادیم، که حذف این مفهوم از نقد توسعه شروع می شود تا تولید الگوی اسلامی پیشرفت ؛ و آنرا جزء اولویت های برنامه ریزی هایمان قرار دادیم ، از مرحله ی دولت اسلامی به مرحله ی جامعه اسلامی انتقال پیدا می کنیم.

اما اگر این مسئله را در اولویت هایمان قرار ندادیم، یا برخی قرار دادیم و برخی نه ،انتقالمان دچار مشکل می شود.

لذا امام خامنه ای(مدظله العالی) در آغاز امامتشان بر روی مفاهیمی مثل عزت،حکمت ، مصلحت ویا مسأله عدالت تاکید می کردند و در حال نقد مفهوم توسعه به صورت مسئله محور بودند.

به بیان دیگر در اوایل انقلاب اصلاً فضای این نبوده که به صورت مفهومی ضدیت توسعه با عدالت را مطرح کنیم ، اما به صورت مسئله محور این کار انجام می شد.مثلاً امام خامنه ای(مدظله العالی) بر روی  یک سری شاخص ها مثل عدالت تاکید می کردند  وموفق شدند ، آن شاخص ها را نگه دارند و زمینه ای را به صورت آهسته ،آماده کردند تا جامعه به این درک برسد که توسعه، ضد مبنا دارد حرکت می کند.

حتی با این شرایط هم فقط یک عده ای متوجه شدند و عده ای هنوز دنبال دولت توسعه گرا و بزرگ ترین انحراف را، انحراف از توسعه و سازندگی می دانند.

وقتی ما وارد مرحله ی جامعه اسلامی شدیم و باید آهسته آهسته به مرحله ی تمدن اسلامی انتقال پیدا کنیم ؛ موضوع انتقال آن مرحله هم می شود بانک اطلاعات اسلامی. بانک اطلاعات اسلامی ، یعنی (اجمالاً)یک شبکه ی گسترده ی پژوهشی است که موضوع کارش پاسخ دهی به مسائل خارج از ایران ، مبتنی بر الگو و معادلات ایران است.که بعد ها در آمد ارزی ما از این راه کسب می شود. یعنی انتقال همه ی بخش های دنیا مبتنی بر بومشان با توجه به ظرفیتشان.با بینش اسلامی و با ایجاد یک شبکه ی پژوهشی ،آموزشی خاص ،علت انتقال از مرحله ی جامعه اسللامی به مرحله ی تمدن اسلامی است.

ما در نقشه ی راه الگوی پیشرفت 4 موضوع انتقال داریم،که موضوعات انقلاب در هر مرحله در رأس امور است.

یک خطر این است که اگر شما در هر مرحله موضوع انتقال را در نظر نگیرید، نه تنها به مرحله بعد انتقال پیدا نمی کنید ،بلکه در حقیقت زمینه را برای برگشت به مرحله ی قبل محیا کرده اید.لذا شما در فتنه ی سال88دیدید که به موضوع انتقال مرحله ی اول یعنی ولایت فقیه حمله شد و می خواستند موضوع انتقال مرحله ی اول را از بین ببرند. وحتی قانون اساسی پیشنهاد دادند و می خواستند تعریف حکومت را عوض کنند.و این به این دلیل است که شما جنگ را به یک مرحله جلوتر نبردید.

اگر ما در برنامه ریزیهایمان به توسعه ی غربی حمله کردیم،آنها مجبور می شوند با ما در آن مرحله مقابله کنند و 2  جبهه ی فتح شده ، همچنان حفظ می شود.

لذا کسانی که به موقع متوجه موضوع انتقال در این مرحله می شوند ،خیلی تکاملی تر از انقلاب دفاع می کنند.

می شود هم بدون توجه به موضوع انتقال ، از انقلاب دفاع کرد ،البته یک دفاع سطحی است.

برمی گردیم به سؤال اول ؛ جهت نظام مبارک اسلامی چیست؟

نظام اسلامی می خواهد شاخص های اسلامی را محقق کند ودر حال حاضر در مرحله ی سوم محقق کردن شاخص های اسلامی است و در حال حذف مانع سوم پیش روی انقلاب است و حذف مانع سوم وابسته به جدی گرفتن فرآیند تولید الگوی پیشرفت اسلامی است.این جهت حرکت ما است که باید به آن توجه کرد.

سؤال دیگر ما این بود  که تبیین مسئله ی الگوی پیشرفت اسلامی بر چه چیزی مبتنی است؟یعنی الگوی پیشرفت اسلامی چیست؟

  که جواب می شود؛ نظام معادلات محقق کننده ی مبنا (تعریف الگوی پیشرفت اسلامی).

پس الگو یک تعریف پیدا کرد که در آن جهت اصل و در جهت ،مبنا اصل است.

اگر مانع سوم را در نظر بگیریم این نظام معادلات از نقد توسعه بدست می آید.

  اگر ما شروع کنیم و مثلاً به ضریب جینی(که از مفاهیم مدرنیتی و در تعارض با شاخصه های اسلام است) حمله کردیم یا به ایده ی اول توسعه ، بعد عدالت حمله کردیم،« که امام خامنه ای(مدظله العالی) فرمودند: تئوریسین های اقتصادی به ما می گویند اول توسعه بعد عدالت ،اینجاست که من می گویم جای نوآوری است» و در حال حمله کردن به نظام نگرشهای جاده صاف کن برای نقد توسعه غربی هستند.

آنها (روشنفکران) می گویند اگر اول توسعه پیدا نکنیم و بخواهیم  عدالت را اجراء بکنیم، چیزی برای توضیع نیست که با آن عدالت را حکمفرما کنیم در نتیجه میشود توضیع فقر. یا می گویند اگر دولت یارانه بدهد پول از بخش تولید خارج شده و می آید در بخش بازار، وقتی در بخش بازار آمد به معنای افزایش تقاضا است وبه معنای کاهش عرضه است که می شود ،تورم . با این  نگرش ها به ما حمله می کنند، یا مثلاً می گویند هر چه کیک توسعه بزرگ تر شود سهم بیشتری گیر افراد می آید.

  پاسخ  ما این است که کیک توسعه ی آمریکا که از همه بزرگ تر است ،چرا  سهم بزرگ بدست افرادش نمی رسد؟پس قیام والسترید چیست؟

باید از نقد ذهنی شروع کنیم تا برسیم به نظام مفاهیم. زیرا ساختارهای ما براساس مبنای توسعه کار می کنند. اگر توسعه را نقد نکنیم ، زمینه برای تولید الگوی پیشرفت اسلامی محیا نمی شود.

 

اما  ما 3 نوع نقد داریم .

گاهی نقد ما از  ریشه ها است؛ از مبانی فلسفی و روشی آنهاست، می گوییم علت اعتقاد آنها به توسعه بدلیل انسان شناسی آنها و تعریف آنها از انسان و جامعه و..است. این یک نوع تعریف و نقد است اما به دلیل طولانی بودن کاآمد نیست.

نقد دیگر این است که برنامه ها و ساختارهای توسعه را اصل قرار دهیم.مثلاً برنامه پنجم توسعه را نقد کنیم.این فرآیند به نسبت به نقد علمی کوتاه تر است اما اشکالش این است که مردم نمی توانند با آن ارتباط برقرار کنند.مضافاً به اینکه توان شما به اندازه ی مقابله با این جریان، نیست.

مجموعه جریانهایی که بر روی مسئله ی الگو فعال هستنند و فهمیده اند موضوع الگو تأسیسی است،اکثرشان یا از ساختارهای علمی شروع کرده اند ویا نقد ها را به سمت نقد ساختاری برده اند.

اما در نقشه راه الگوی پیشرفت اسلامی ، نقد ما از ساختارهای ذهنی شروع می شود.

پس 3 نوع نقد داریم:نقدساختارهای علمی،نقد ساختارهای عینی و نقد ساختارهای ذهنی. حالا به تعریف ساختارهای ذهنی می پردازیم.

ساختارهایی که باعث بسیج جامعه و مردم بر روی موضوع ما می شود.و آن نگرش ها فارق از اینکه مردم روش هایشان را بدانند ،قابل تفاهم باشند.

مثلاً  روشنفکران با نگرش اول توسعه بعد عدالت ، مردم را جهتدهی می کنند.  متفکران توسعه با مردم به وسیله ی تمثیل صحبت می کنند  نه از روش هایشان.

پس ساختارهای ذهنی آن نگرش هایی است که جامعه را با خودش همراه  کند.البته ساختارهای ذهنی ریشه در ساختارهای عینی و علمی دارند ،ولی بریده ازآنها مردم را بسیج می کنند.

مثلاًاقتصاد دانی که شروع به صحبت با مردم می کند، به مردم نمی گوید که یک اقتصاد دان نهادگرا یا مکتب دیگری است وگر نه مردم با او همراهی نمی کنند .بلکه  شروع می کند با یک سری نگرش ها و مثالها آنها رابا خودش همراه می کند. در حقیقت حمله به توسعه غربی نقد این نظام نگرشها و شکستن آنهاست.

لذا نقشه راه به فضل خداوند تعالی به زودی در دل مردم جا باز می کند،زیرا بالاخره جامعه باید با هر تئوری همراهی کند تا آن تئوری به ثمر بنشیند.

اگر با جامعه به و سیله ی مبنای فلسفی و روشی صحبت کنیم،ارتباط با مردم بکلی قطع می شود.حتی اگر برنامه ریزیهایمان را به صورت علمی انجام دهید و به قانون تبدیل شود ؛(یعنی تغییر ساختارهای عینی)  باز هم نمی توانیم با مردم ارتباط برقرار کنیم . لذا متفکران توسعه غربی هم وقتی می خواهند با مردم ارتباط برقرار کنند و آنها را با خودشان همراه کنند ،نگرش سازی می کنند .

نگرش یک چهارچوب ذهنی است که اگر جامعه آن چهارچوب ذهنی را پذیرفت ،با جهت و تئوری شما همراهی می کند.این که شما میبینید 30 سال است که امام خمینی(ره)و امام خامنه ای(مدظله العالی) نگذاشته اند جهت انقلاب از دست برود ،به این دلیل است که مدام به نگرش های ضد جهت حمله کرده اند .

ما اسم این نگرش های بسیج کننده جامعه را به عنوان ساختارهای ذهنی تعریف کرده ایم.

اگر ما بتوانیم ،نگرشهای آنها را به چالش بکشیم،یعنی توانسته ایم بسیج شدن جامعه به سمت توسعه غربی را به چالش بکشیم و فرصت برای زدن ریشه هایش که نقد علوم انسانی آن است،ایجاد می شود . و هم جهت را حفظ کرده ایم و هم ریشه ها را.

لذا  در نقشه راه مکرر گفته ایم نگرش ، مثلاً نگرش های ضد خانواده ،نگرش های ضد برنامه ریزی، البته نگرش نه به معنای تئوری خانواده.

نتیجه می گیریم هر تئوری علمی  و ساختار عینی یک نقطه وصل با جامعه دارد ،زیرا جامعه باید برنامه ی آنرا بپذیرد تا آن برنامه جلو رود. نقطه ی وصل «ساختارهای ذهنی »هستند ،نظام نگرش ها هستند.اگر حمله کردیم و این نگرشها را شکستیم در واقع نگذاشته ایم این جهت غربی در جامعه حاکم شود.البته روشنفکران دوباره با یک نگرش جدید وارد می شوند و ما باید دوباره با آنها مقابله کنیم .

نکته قابل توجه این است که هرچه نگرش های ذهنی مورد حمله قرار بگیرند ،فرصت برای اصلاح ریشه ای ساختارهای علمی و عینی پیدا می شود. یعنی هم جهت را حفظ کرده ایم و هم فضا برای اصلاح پیدا کرده ایم.

پس اگر بخواهیم به وسیله ی جهت ، کاری انجام دهیم ،باید نگرش های جدیدی هم ایجاد کنیم. شاه مهری اصلی ما   که به کمک امام زمان(عج)و توسط دو علمدار انقلاب (امام خمینی و امام خمینی) انجام شده است، این است که توانسته اند نگرش سازی کنند.

مثلاً در شاخص امنیت به وسیله ی بسیج توانستند حفظ جهت کنند زیرا بسیج دارای ریشه علمی نیست اما در مقابل ساختارهای نظامی که برمبنای دافوس بود ،توانست کارآمدی خود را نشان دهد. یعنی امام (ره)توانست نگرش مردم را نسبت به امنیت بوسیله ی بسیج نشان دهد.

فرض گرفتیم جهت برای ما اصل است با این فرض 3 چیز در ضد جهت حرکت می کنند ،ساختارهای علمی ضد جهت حرکت می کنند و برنامه ریزی مبتنی به این ساختارها هم ضد جهت حرکت می کند.  اگر توانستیم حلقه ی آخر ساختارها،یعنی ساختار ذهنی رابه دست بگیریم فرصت برای اصلاح ساختارهای علمی و عینی در عقبه ایجاد می شود.

نقشه راه الگوی پیشرفت اسلامی 27مأموریت برای شکستن نگرش برای فرآیند مدرنیزیاسیون  یا بهتربگویم 27راهروی بزرگ برای تئوریزه کردن نگرش های متناسب با جهت انقلاب ،ایجاد می کند.

پس با تعریف تنهای علمی یا عینی  اصلاً انقلاب قابل تعریف نیست.اما اگر خوب به آن در مراکز علمی پرداخته شود وساختارهای متناسب با آن ترسیم شود و با مردم به وسیله ی ساختارهای ذهنی ارتباط برقرار کردید،می توانید تئوری خود را به قبول همگان برسانید.

به طور مثال در قضیه ی یارانها به دلیل ایجاد نگرش در بین مردم ،مردم به راحتی همراهی کردند وکشور به چالش کشیده نشد با اینکه هجمه ی زیادی به آن شد.

30 سال است که انقلاب بوسیله ی ساختار های ذهنی توانسته جلوی استکبار بایستد .البته هردو امام ساختارهای ذهنی را نگه داشته و مدام دستور به کار بر روی ساختارهای علمی و عینی کرده اند. و ساختارهای ذهنی را به نفع اسلام می شکنند و زمینه ی مشارکت برای ساختارهای علمی و عینی ایجاد میکنند.

امام خامنه ای (مدظله العالی)مکرر فرموده اند :«هرجا ساختارهایمان اشکال داشته باشد ،آنها را اصلاح می کنیم»

نقشه راه الگوی پیشرفت اسلامی ،یک نقشه راه برای ایجاد ساختارهای ذهنی است و فرصت برای ایجاد ساختارهای عینی و علمی محیا می کند.وان شاالله به زودی به نتیجه میرسد.

فهرست جلسه 5 نشسست دوم مروی در تاریخ 13/10/1391

1.موضوع انتقال ،اصطلاح سوم مفهوم جهت،برای معرفی نقشه راه الگوی پیشرفت اسلامی

1/1.موضوع انتقال؛ مجموعه برنامه ریزیهادر هر مرحله ،معطوف به حذف مانع محقق کننده ی شاخصه های اسلامی در آن مرحله

2.ضامن و کافی نبودن مرحله ی انقلاب اسلامی (مرحله ی گرفتن اختیارات)برای اسلامی کردن کشور

2/1.شناخت به موقع مانع هر مرحله برای بدست آوردن موضوع برطرف کننده ی آن ،برای انتقال به مرحله ی بعد

1/2. رفتن بسیاری از انقلاب های به سمت الگوهای موسوم در دنیا،به دلیل نداشتن الگوی جایگزین مناسب ،بعد از انقلاب

2/2.انتقال پیدا نکردن انقلاب به مرحله ی نظام اسلامی در صورت تأسیس نشدن تئوری ولایت فقیه توسط امام خمینی(ره)

3/2.تبیین ولایت فقیه توسط امام(ره)وشاگردانش ،برای درک اجمالی و قبول مردم از  نوع حکومت اسلامی

1/1/1.انتقال به مرحله ی نظام اسلامی بوسیله ی درک اجمالی مردم،از محوریت اسلام در جمهوری اسلامی

2/1/1.انتقال به یک نظام التقاطی یا دموکراتیک در صورت درک ناقص مردم از نوع حکومتی اسلام

3/2.تبیین و تثبیت تئوری ولایت فقیه ،کار اصلی امام خمینی(ره)در مرحله ی انقلاب اسلامی

3.فهم از حکومت اسلامی در مرحله ی نظام اسلامی ،یک فهم اجمالی در حد سرپا نگه داشتن نظام

4.استفاده از واژه ضد امپریالیسم برای معرفی انقلاب اسلامی توسط متفکران خارج از کشور و روشنفکران داخلی ،به دلیل فهم ناقص از این نوع حکومت

1/3.نداشتن نظام مفاهیم کامل و کاردری قوی برای اداره ی ساختارها،معضل مرحله ی نظام اسلامی

2/3.زمینه سازی دوران جنگ برای پرورش نیروهایِ مسلط برمبانی و فرهنگ امام(ره)وانقلاب

3/3. علت تثبیت مرحله ی نظام اسلامی ؛به وجود آمدن مجموعه ای کاآمد از افراد ،در جنگ با ایجاد فرهنگ های جهاد شهادت،ایثارو..

4.ورود به مرحله ی دولت اسلامی برای اصلاح ساختارها با تثبیت نظام اسلامی

1/2/1.برداشته شدن مانع لیبرال  دموکراسی با تئوری ولایت فقیه ،برای جلوگیری از ارزشگذاری غیر از اسلام،در مرحله ی انقلاب اسلامی

2/2/1.برداشته شدن عدم توانمندی برای استقرارنظام به وسیله ی در رأس قرار گرفتن جنگ،در مرحله ی نظام اسلامی

3/2/1.برداشته شدن مانع برنامه ریزی مدرن ِ متأثر ازتوسعه ی غربی،بعد از تثبیت نظام ودر مرحله ی دولت اسلامی

1/4. شروع ساختارسازی از اول انقلاب ،مانند نهادهایی مانند سپاه،جهاد سازندگی و...نظریه ی برخی در مورد زمان شروع توانمند سازی ساختارها

2/4.مرحله ی دولت اسلامی؛مرحله ی توانمند سازی همه جانبه ساختارها

1/2/4.ایجاد ساختارهای بخشی در اول انقلاب ،به علت نیاز کمک به استقرار نظام در آن مرحله

2/2/4.نبود فضای فکر کردن و عمل کردن برای اصلاح ساختارها در مرحله ی نظام اسلامی ،به دلیل در گیری در جنگ تحمیلی

5.آغاز مرحله ی دولت اسلامی ،بعد از جنگ تحمیلی وباآغاز امامت امام خامنه ای(مدطله العالی)

1/5.برنامه ریزی های مدرن و حاکم در دنیا،مانع مرحله ی دولت اسلامی به عنوان برنامه ریزی ضد مبنا

6.توسعه غربی،مجموعه برنامه ریزی های سوق دهنده به سمت تمدن مدرن

1/1/5.شروع فعالیت هاوبرنامه ریزی های انقلاب،از نقد توسعه غربی تا تولید الگوی پیشرفت اسلامی، در مرحله ی دولت اسلامی

2/5.انتقال به مرحله ی جامعه ی اسلامی با قرار دادن ، اولویت های مرحله ی دولت اسلامی برای حذف مانع عدم توانمندی ساختارها

7.دچار مشکل شدن انقلاب با قرار ندادن یا ناقص قرار دادن،اولویت های مرحله ی دولت اسلامی

3/5.نقد مفاهیم توسعه ،توسط امام خامنه ای(مدظله العالی) با شروع امامت ایشان، بوسیله ی مفایمی مثل عزت ،حکمت،مصلحت،عدالت و..

1/3/5.تأکید امام خامنه ای (مدظله العالی)بر سر مفاهیم ضد توسعه ،برای نگه داشتن جهت انقلاب و بیدار کردن نخبگان و مردم

1/7.حرکت بعضی از نخبگان در جهت عکس موضع گیری های انقلاب،با استفاده از مفاهیم غربی وحرکت به سمت مدرنیزه در برنامه ریزی ها

8.موضوع انتقال از مرحله ی جامعه ی اسلامی به مرحله ی تمدن اسلامی ،باتشکیل اطلاعات اسلامی به عنوان موضوع انتقال

1/8.کسب درآمد ارزی انقلاب در مرحله ی جامعه ی اسلامی، به وسیله ی بانک سوالات اسلامی

2/8.انتقال همه ی بخش های دنیا،مبتنی با ظرفیت و بوم آنها به سمت تحقق شاخصه های اسلامی، با ایجاد یک شبکه ی علمی ،پژوهشی آموزشی بزرگ،علت انتقال به مرحله ی تمدن اسلامی

9. در رأس امور بودن 4 موضوع انتقال موجود در نقشه راه ،برای رسیدن به تمدن اسلامی

10.خطر محیا شدن شرایط برای برگشت به مراحل قبل با در نظر نگرفتن موضوع انتقال،و ایجاد زمینه برای از دست رفتن دست آوردهای گذشته

1/10. حمله به موضوع انتقال مرحله ی اول(ولایت فقیه)در فتنه ی 88بدلیل منتقل نکردن جبهه ی در گیری به تقابل با مفاهیم توسعه ی مدرن

1/9.حفظ 2 موضوع انتقال (ولایت فقیه و تثبیت نظام اسلامی)با قرار دادن حمله به مفاهیم توسعه غربی در برنامه ریزی ها

2/9.دفاع تکاملی تر از انقلاب با توجه به فهم صحیح از موضوع انتقال

11.جهت نظام اسلامی ،تحقق شاخصه های اسلامی

4/5.بستگی داشتن تولید الگوی پیشرفت اسلامی به عنوان موضوع انتقال،برای حذف مانعِ مرحله ی دولت اسلامی برای انتقال به مرحله ی جامعه ی اسلامی

1/11.الگوی پیشرفت اسلامی ؛یعنی نظام معادلات محقق کننده ی مبنا

12.بدست آوردن نظام معادلات محقق کننده ی مبنا، به وسیله ی نقد توسعه ی غربی

1/12.نقد ایده ی اول توسعه بعد عدالت ,در برنامه ریزی ها

2/12.نقد اصطلاح افزایش کیک توسعه برای بدست آوردن سهم بیشتر برای همه ی افراد

3/12.نقد الگو برداری از نظام آمریکا به عنوان توسعه یافته ترین کشور

4/12.شروع نقد از نقد علمی تا نقد نظام مفاهیم

2/11.عدم تولید الگوی پیشرفت اسلامی ، در صورت نقد مبانی توسعه غربی،به دلیل طبق مبانی توسعه بودن ساختارهای جامعه ی ما

13.وجود 3نوع نقداز توسعه ،نقد از نظام مفاهیم (نقد علمی)نقد از ساختار ها(نقدعلمی)نقد از نگرش ها(نقدذهنی)

1/13.طولانی و زمان بر بودن نقد علمی ،ایراد بزرگ این نوع نقد

2/13.کم توان بودن و محدود بودن ارتباط گیری با مردم ،عیب نقد عینی

3/13.نوع نقد اکثر مجموعه های مدافع تولید الگوی پیشرفت اسلامی،به صورت علمی و عینی

4/13.شروع کار نقشه ی الگوی پیشرفت اسلامی از نقد علمی

14.ساختارهای ذهنی،یعنی نظام نگرش های بسیج کننده ی جامعه ،فارق از فهم مردم نسبت به روشها ومبانی فلسفی آنها

1/14.حمله به توسعه غربی به وسیله ی نگرش سازی ضد توسعه غربی

5/13.قطع شدن ارتباط با مردم ،در صورت صحبت کردن از مبانی فلسفی و روشی

6/13برقرار نشدن ارتباط با مردم حتی در صورت قانون شدن مبنای ضد توسعه(نقدعینی)به دلیل آماده نبودن مردم با این نظام مفاهیم

15.رشد سریع نقشه راه در بین مردم به دلیل نقد ذهنی مفاهیم توسعه ی غربی در آن

1/1/14. نگرش سازی متفکران توسعه ی غربی ،برای همراهی مردم

2/14.همراهی مردم در جهت وتئوری یک موضوع در صورت پذیرش چهار چوب ذهنی آن موضوع

3/14.حمله ی 30 ساله ی انقلاب به نگرش های توسعه ی غربی برای حفظ جهت ،توسط  امام خمینی (ره) و امام خامنه ای(مدظله العالی)

4/14.همراه شدن مردم با مبنای اسلامی بوسیله ی به چالش کشیدن نگرش های توسعه

1/15.چهارچوب های ذهنی نقطه ی وصل تئوری علمی و ساختار عینی با مردم

2/15.حاکم نشدن ساختار های غربی،با حمله به نگرش های توسعه ی غربی

3/15.ایجاد فرصت برای ساختارهای ذهنی و عینی با نقد نگرشهای توسعه ی غربی

2/1/14.ورود دوباره ی مفاهیم توسعه ی غربی با نگرش جدید ،بعد از نقد آن نگرش

16. فهم حرکت ساختارهای علمی و عینی در ضد مبنا توسط نخبگان و مردم ،با اصل قرار دادن مفهوم جهت،

17.ایجاد27 نگرش برای نقد توسعه ی غربی و 27 راهروی بزرگ برای تولید الگوی پیشرفت اسلامی بوسیله ی نقشه راه الگوی پیشرفت اسلامی

6/13.ناتوان بودن از تعریف انقلاب ،در صورت تعریف ساختارها به علمی و عینی

4/14.ایجاد نگرش ذهنی در یارانه ها، یک مصداق خوب برای همراهی جامعه با تئوری علمی و عینی 

4/15.ایستادگی انقلاب در مقابل استکبار به وسیله ی نقد ذهنی وایجاد زمینه برای ساختار های علمی و عینی

5/16.تأکید مکرر امام خامنه ای(مدظله العالی)برای اصلاح ساختارها

1/17.ایجاد فرصت توسط نقشه راه الگوی پیشرفت اسلامی برای ساختارهای علمی و عینی بوسیله ی نقد نگرش های توسعه ی غربی