و ما در این جلسه دست بر روی این موضوع می گذاریم و در جلسات بعدی کارگروه که بنا است ماهی یک بار جلسه داشته باشیم به صورت تفصیلی به آن بپردازیم.البته در آخر جلسه هم یک درک اجمالی از موضوع توسط برادران بدست می آید.

مسئله ی الگوی پیشرفت اسلامی ، مسئله ی تحقق اهداف اسلامی است. از سابق که روحانیت شیعه بدون حضور امامشان مسئولیت دوران غیبت را بر عهده گرفته اند، (همانطور که در کتب علمای سلف ما قابل مشاهده است)و یا در حال حاضر در حوزه های علمیه  دراختیار ما ، می باشد یک اصل در میان حوزه های علمیه و به تبع آن در میان مؤمنین وجود داردو آن،  این اصل است که هویت اسلامی و شاخصه های تحقق اسلامی در جامعه ، با ید محقق شوند.که این یک مسئله انکار ناپذیر است .به طور مثال اگر از یک روحانی بپرسید که چرا عمر خود راه در این راه وقف کرده اید ؛ میگویند آمده ایم مسائل اسلامی را یاد گرفته و در جامعه محقق کنیم.

حال علما در میان شاخصه های اسلامی بر روی شاخصه ی خانواده خیلی حساس هستند ، مثلا تشویق روحانیون به ازدواج زودهنگام، البته این تمام شاخصه ها نیست، خیلی از شاخصه های دیگر مثل عزت عدالت و...  در کل احکام اسلامی باید محقق شوند.و این مسئله ای است که همه ی ما آنرا می دانیم و جزء بدیهیات حوزه علمیه می باشد.که همه در حوزه، هدفشان تحقق هویت اسلامی در جامعه است. و روزی را ببیند که در آن سن ازدواج پایین آمده است و در خانواده ها طلاق نیست. فاصله طبقاتی نیست ، امت اسلام متفرق نیست و آنقدر از معارفی که به ما در دوران غیبت وعده داده اند.و تحقق نسخه ی اصلی احکام اسلام ،در دوره ی ظهور می باشد.

پس مسئله اول این است که ما به دنبال تحقق هویت اسلامی هستیم.

هویت اسلامی دارای شاخصه هایی است .برای مثال شما نمی توانید بگویید در سال 1392 در شهر تهران ، سن ازدواج بالاتر رفته؛ اما جامعه   اسلامی تر شده است. زیرا شاخصه ی اسلامی شدن کم شدن سن ازواج و پایین آمدن آن است ؛میتوانیم با این شاخصه بسنجیم. یا مثلاً اگر ترجمه ای از قرآن بدانید؛ نمی توانید بگویید ایران سال 1392 با کفار نرمش نشان دهد و در عین حال اسلامی تر شدهباشد.  این تعارض است،  اسلامیت در قران به معنای شدت برخورد با کفار ر است«ولیجدوا  فیکم غلظه» حتی آیه می فرماید کفار از شما غلظت ببینند، یعنی از دور هم از شما بترسند.

پس بالاخره اسلامی شدن یک سری شاخصه هایی دارد که ما به دنبال آن هستیم .حالا باید دانست این موضوع چه ربطی با موضوع الگوی پیشرفت اسلامی دارد.؟ربطش این است که ما انقلاب را بخاطر این اهداف شروع کردیم  که اختیار به دستمان بیافتد تا این اهداف را با سرعت بیشتری پیش ببریم.

قبل از این هم علما و مراجع بودند، مقام مر جعیت بود ،امااگر به اجمال در 200 سال اخیر نگاه کنیم، میبینیم که همیشه به تعارض بر میخوردند،. مثلا در قضایایی مثل حجاب اگر برسر  این  اصرار شود  شخصیت حکومتی مثل رضا خان در مقابل آن ایستادگی میکند. در 200 سال گذشه یک موج حرکت در کشور ایجاد شد که خروجی این حرکت یک جمله است«به سمت هویت اسلامی نروید»

قضیه کشف حجاب و تحریم تنباکو خیلی بارز است و بقیه قضایا که امام(ره) در سالهای آخر عمر حکومت پهلوی می فر مود که اسلام در خطر است. همین مسئله می باشد که اگر موشکافانه به آن توجه کنیم می فهمیم که این هدف نهایی داشت توسط حکومت به چالش کشیده میشد.

انقلاب برای برداشتن این چالش به وجود آمده است .یعنی جمع بندی امام (ره) این بود که اگر انقلاب صورت نگیرد و اختیارات به دست فقها نرسد، آن هدف(تحقق هویت اسلامی)محقق نمیشود.

در حکومت های قبلی میانه ی علما با حکومت معمولاً خوب بود، اما در دوران پهلوی وضعیت به العکس شد و آنها شمشیر را از رو بستند. در تاریخ آمده روزی رضا خان به دیدار مرحوم شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه ی علمیه قم رفتند.رضا خان از شیخ پرسید که من کی هستم؟ در آن زمان چون حوزه علمیه تازه پا گرفته بود شیخ بنا را در برخورد علیه حکومت نگرفته بود پاسخ داد : شما رضا خان شاهنشاه ایران هستید.

 رضا خان دوباره سؤال خود را با تحقیر بیشتری پرسید. و شیخ هم ، همان جواب قبل را به ایشان داد. رضا خان برای بار سوم سؤال خود را پرسید و این بارخودش پاسخ داد که من شمر هستتم ! یعنی اگر جلوی من بیاستی با تو همان برخورد را خواهم کرد که شمر با امام حسین (ع)کرد.

پس در روزگاری کسانی که میخواستنند هویت اسلامی را محقق کنند با چنین مشکلاتی مواجه بودند .شیخ در آن روز ،نفر اول حوزه علمیه بود و نفر دوم شیخ محمد تقی بافقی بود که رضا خان ایشان را در حرم حضرت معصومه(س) با عصای خود شلاق زد و به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) تبعید کرد.

یک جمع بندی از طرف فقها انجام شد که دیگر بدون  گرفتن اختیارات نمیشود کاری کرد، امنیت بدین صورت نیست و کسانی که اختیارات اجتماعی به دستشان است به دنبال این حرفها نیستند.

اصل کار در حرکت امام (ره) همان چیزی بود که در اهداف حوزه های علمیه  بود .دعوا و اختلاف طلبگی بود که امام می فرمود اگر اختیارات به دست ما نباشد این اهداف قابل تحقق نمی باشند. لذا با گرفتن اختیارات انقلاب به وجود آمد.

بعد از انقلاب یک مسئله ای ایجاد شد که اگر این مسئله خوب شکافته شود ؛ریشه ی بحث الگوی پیشرفت اسلامی  است. بحث ما از اینجا به بعد شروع  می شود.

حوزه های علمیه از اول تا حالا به دنبال تحقق شاخصه های اسلام است. گاهی شرایط حکومتی همراهی می کرد و گاهی بر ضد این اهداف عمل می کرد. بعد از اینکه جمع بندی امام این شد که حکومت باید تشکیل شود برای تحقق اهداف اسلامی  یک مسئله به وجود آمد. عده ای گفتند : همین که ما اختیارات را به دست گرفتیم  برای تحقق اهداف اسلامی کافی است.

جمعیت دیگری هم آمدنند و گفتند  حالا که حکومت را به دست گرفته ایم طوری نیست که مردم، نان شان را از شاه بگیرند .حکومت، اسلامی است و اختیارات به دست فقیه است تا هویت اسلامی محقق شود اما همچنان مردم مطالبه ی معاش شان را هم دارند.

از همان اول یک فکری شکل گرفت( که این فکرحالا هم هست)که اداره ی دنیای مردم را واگذار کردند به کارشناسان دانشگاهی . یعنی توسعه ی مادی را جدا کردند و گفتند توسعه مادی در اختیار دانشگاهیان باشد و تکامل معنوی هم در اختیار روحانیت است که چون اختیارات بدست آنهااست ،دیگر معارضی ندارد. و هر موقع صلاح باشد در مورد تکامل معنوی مردم صحبت و گفت و گو کرد و جلسه می گذاریم. احدی هم در سایه ی حکومت اسلامی مالف نیست

به همین حد اکتفا کرده و توسعه مادی را به دست دانشگاه داده اند.

 لذا 2 برنامه ریزی در کشور ایجاد شد؛ یعنی الان در جمهوری اسلامی 2 برنامه ریزی است یک برنامه ریزی برای تکامل معنوی که الان در اختیار حوزه ای علمیه است و حوزه های علمیه هم می گوید که تکامل معنوی در گروه پرداختن به اخلاق اعتقادات و احکام و ترویج انها در جامعه است تا مردم عمل کنند .

یک دستگاه دیگر هم می آید مسائل مادی را مثل تولید ملی، بازار ارز و دلار و..  که کار کارشناسان  توسعه است و ما نمی توانیم برای آن برنامه ریزی کنیم. مثلاً در پاسخ به سؤال که بانک چیست ؟ می گوید به تکامل معنوی کاری ندارد  پس در آن دخالت نمی کنیم.

در خاطرم است در دیدار ی که از یکی از علمای بزرگ قم ( که در حال حاضر فوت کرده اند) داشتیم، ایشان رسماَ فرمودند :آخرت مردم به عهده ی حوزه های علمیه و دنیای  مردم به دست دانشگاه میباشد.. و این همان سؤالی است که خدمدتان عرض کردم « جدایی تکامل معنوی از توسعه مادی »جمعی از همان کسانی که انقلاب کردند با این فکر وارد برنامه ریزی کشور شدند.

در خاطرم هست برای حل مسئله ای حکومت یکی از علماء در مدرسه عالی مطهری رسیدیم، ایشان فرمودند این موضوع را خدمت آقای لاریجانی رئیس مجلس ببرید زیرا ایشان می تواند  وما توان نداریم  در آن دخالت کنیم. حال آن مسئله از مهمترین مسائل حکومت بود. مسئله الگوی پیشرفت اسلامی در دقت به این سؤال متولد می شود. .یعنی اگر بر روی تکامل مادی و توسعه معنوی دقت کنیم و فکر کنیم که آیا جداکردن این 2 موضوع از هم درست است ؟ یعنی یک سری از بر نامه ریزی هایی را بدهیم به  سازمان برنامه ریزی کشور و همچنین معاونت های طرح و برنامه وزارت خانه ها و یک قسمت را بدهیم به حوزه های علمیه

 پس اگر این تفکیک را نپذیریم آنوقت به سمتی می رویم که الگویی از دین استخراج کنیم که بتواند دنیا و دین مردم را همزمان اداره کند و اسم آن میشود« الگوی پیشرفت اسلامی».

حالا بپذیریم که دنیای مردم یک مسئله است و دین مردم یک مسئله جدا از آن یا نه؟

پس اگر بپذیریم یا بپذیریم باید ادله آنرا بیاوریم . ما هر جا میرویم این سؤال را مطرح میکنیم که این تفکیک یک سری عوارض دارد. و اگر قائل به غلط بودن این تفکیک شدیم ،باید در مقام استنباط ناظر به توسعه مادی برویم معاش مردم را از دل روایات استنباط کنیم. زیرا فرقی نمی کند که وقتی حرف غربی ها را می زنیم عمامه به سر داشته باشیم یا نداشته باشیم..دعوا بر سر این است که نمیشود به شیوه ی سکولار جامعه را اداره کرد.

چند مثال می زنم تا مثال واضح شود؛ و ما دعوایمان برسر این مسئله است که این سؤال در ذهن برادران بماند شاید برادری جواب بهتری برای آن پیدا کرد ، اما خود سؤال مهم است.

پس به فرض تفکیک جلو می رویم ؛یعنی فرض می گریم توسعه مادی باید با دست دانشگاهیان باشد.البته می توانیم با خواندن روایت «اطلبوا العلم ولو به السین»آنرا به ظاهر دینی کنیم.

با قبول این فرض بلافاصله یک عده از کارشناسات توسعه تئوری های خود را ارائه می دهند. مثلا: می گویند در قدیم تولید مردم برای معاش  به طور کلی به شیوه سنتی بود. یعنی  آهنگری در کنار خانه و خانواده خود به شکل ساده کار می کرد. حالا برای مکانیزه شدن آن کارخانه ایجاد شده  مثل فولاد مبارکه ، در مقابل شکل سنتی و دیگر معایب تولید سنتی مثل زحمت زیاد و بهره ی کم را هم ندارد.

و از این نوع مثالها بسیار است . این کارشناسان می گویند با  معزه ی پیامبری به اسم« صنعت » شما همه چیز در همه وقت و به اندازه کافی در اختیار دارید . خوب در این حال  کارشناسان شروع می کنند از مزایای صنعتی  مانند یک پیامبر توضیح دادند . و ما هم می پذیریم ، زیرا ربطی به دین ندارد یا در شأن فقیه نیست که در این حد دخالت کند.

اگر تولید صنعتی حاکم بر جامعه شد ، کارشناسان آن می گویند که باید نیروی کار آنرا قبل از ورود به بخش تولید تربیت کنید.  و ما هم گفتیم که عیبی ندارد ،اقدام به شیء  اقدام به لوازمش است. و انجام دادیم . و از دل آن سیستم آموزش و پرورش بیرون آمد. و این آموزش و پرورش که همه ی ما با آن در گیر هستیم برای تربیت تکنیسین بخش تولید یا خدمات جامعه درست شده است. یعنی فرد بعد ورود به آموزش و پروش با دکتر یا مهندس شدن می تواند تولیدات صنعتی و لوازم آنرا راه اندازی کند.. پس سیستم آموزش شد لازمه ی سیستم تولید صنعتی. با اجرا شدن این سیستم ما یک سری آفات آنرا در جامعه میبینیم.

مثلاً کسانی که در این سیستم میروند که اولا ًدروس اصلیشان دروس پایه است ( مثل ریاضی ، فیزیک ، زیست و...)و آنقدر با هواشی آن مثل تکلیف شبانه ،کلاسهای جبرانی ، کتابهای کنکور و.. وقتشان گرفته شده است   ، که حتی نوجوان یا جوان متدین هم اگر باشدوقت تفقه در دین را ندارند یعنی سن تربیت در آموزش و پرورش اشغال شده اسست یعنی افرادی که در این سیستم هستند که همه ی افراد جامعه می شوند وقت ندارند که تفقه در دین انجام دهند. همهی وقتشان توسط سیستم آموزش و پرورش گرفته شده است . حال همین جوان وقتی به سن ازدواج میرسد بلد نیست با همسرش چطوری رفتار کند. یا نمی تواند فرزندانش را درست تربیت کند.و آنوقت آمار طلاق در جامعه زیاد می شود.البته اگر طلاق هم نیست  عمده ی خانواده ای ما دچار طلاق عاطفی هستند(این یک واقعیت است).

چون وقتی فرد نتوانست احترام همسر خود را نگه دارد و حقوق آنراحفظ کند دلیلی برای محبت نمی ماند.

اشغال سن تربیت؟

مادر حوزه علمیه می گوییم تربیت –بنا بر ان روایت مشهور – دارای سه دوره ی 7 سال اول ، 7 سال دوم و 7سال سوم می باشد.ولی جوان ما در این 3دوره در اختیار آموزش و پرورش است  و زمانی برای تربیت ،باقی نمی ماند.

چه پدر و مادر که بچه در اختیار آنها برای تربیت نیستند و چه ما (روحانیون) در هیات و مساجد زیرا یا نمی آیند و یا اگر بیایند؛ قبل از آن ذهنشان مشغول یک سری مفاهیم دیگری شده است. آیا این آفت نیست؟جامعه ای که وقت تربیت دینی نداشته باشد.

پس ما با فرض تفکیک تکامل معنوی از توسعه مادی  دیدیم ، که تولید صنعتی لازمه اش می شود آموزش مدرن و آموزش مدرن باعث اشغال سن تربیت میشود.لذا امام خامنه ای فرمودند :« ما به یک تحول بنیادین درآموزش و پرورش نیاز داریم»یعنی با این سیستم آموزشی نمی توان انسانها را دین دار کرد و آنها را برای دیندار شدن وقت ندارند .

یک مصیبت هم این است که بعضی از علما  بادیدن این وضعیت میگویند که طلبه ها  که باید ساندویچی عمل کنند. زیرا مردم وقت ندارند برای معارف بگذارند. شاید این توصیه در کوتاه مدت و در شرایط بحرانی خوب است . اما این درست نیست که ما تربیت دینی را از یک جایی در جامعه انجام دهیم  تا بعداً وقت برای آن ایجاد شود. زیرا تفقه در دین (به معنای فهم صحیح از دین) در کوتاه مدت جواب گو نیست و این یک آفت می باشد.

آفت دیگر این نوع نگاه( تفکیک توسعه مادی از تکامل معنوی) این است که تولید صنعتی برای ارزش افزوده ،زن را به عنوان یک نیروی کار ارزان قیمت می بیند.و می گوید زنان باید نیروی کار باشند و در خانه نمانند.طبق امار 60%ورودی های دانشگاه بانوان می باشند ، درس می خوانند که بعداً بر سر کار بروند 

اینجا یک سؤال مطرح است: آیا خانمی که نصف وقت مفید خود در سر کار می باشد شوهر داری و تربیت بچه برای او منتفی است یا خیر؟آیا تربیت در زیر سایه پدر و مادر  با تربیت مهدکودکی یکی می شود یا خیر؟

پس اگر ما تولید صنعتی با این مدل را بپذیریم وگفتیم تولید سنتی چیز بدی است ؛ما هم میگوییم تولید صنعتی هم عوارض دارد چرا مدام با نگاه تعبدی به آن نگاه میکنید همانطور که در ادبیات کارشناسان توسعه ملاحظه میشود طوری از آن تعریف میکنند که انگار بشریت به سعادت رسیده است.

حالا با همین سؤال ،از توسعه سؤال میکنیم که آیا با اشغال سن تربیت، تربیت دینی اتفاق میفتد یا خیر؟حالا چه آموزش وپرورش اشغال کند چه جای دیگر که الان بحث ما بر سر آن نیست .

بالاخره زندگی افراد باید جوری اداره شود که افراد وقت برای آموزش برای زندگی به سبک اسلامی را داشته باشند.ولی وقتی سن تربیت اشغال  شد ؛یا از آن بدتر اعم تربیت بر گردن مادر است وتولید صنعتی به مادر به شکل نیرو ی کار نگاه میکند، معنایش این است که ما در حال از دست دادن تربیت اسلامی هستیم.

 اگر افراد تربیت اسلامی نشوند هویت اسلامی که هدف حوزه های اسلامی است محقق نمیشود .زیرا یک مانعی ایجاد شده به اسم الگوی اداره ی جامعه که ما مثال صنعت وآموزش آنرا زدیم.

پس مسئله الگوی پیشرفت اسلامی واضح شد ؛مسئله الگوی پیشرفت اسلامی حفظ هویت اسلامی است اگر ما آموزش و پرورش را متحول نکنیم با تبلیغ به شکل فعلی بیش از 20تا30درصد جامعه را نمیتوانیم حفظ کنیم.

نه مردم وقت دارند و نه ما به لحاظ نفرات ومنابع توان آنرا داریم .مردم دائماً وقتشان مشغول است، سن تربیت را آموزش و پرورش وبعد از آن محیط کار اشغال کرده وتازه بعد از بازنشستگی وسن50 سالگی فرصت برای دینداری پیدا میکند واین باعث میشود ما نتوانیم اهدافمان را محقق کنیم.

حالا الگوی پیشرفت اسلامی یعنی تبیین نظامات اداره ی جامعه ،چه در بخش مادی چه در بخش معنوی.این بخش باید مورد توجه حوزه های علمیه قرار بگیرد.

ما به آقایان میگوییم چرا شما با فِرَق ساختگی مثل تصوف و بهاییت مخالفت میکنید؟ زیرا آنها  ضد هویت اسلامی حرکت میکنند.حالا یک موضوع دیگری به شکل دیگری ضد موضوع هویت اسلامی حرکت میکند ، یعنی نمیگوید هویت اسلامی چیز نامناسبی است بلکه وقت افراد را پر میکند...و افراد فرصت پرداختن به هویت اسلامی راندارندوالگوهای امروز جامعه به  این صورت میباشد.

یک نکته دیگر در رابطه به این تفکیک(توسعه ی مادی از تکامل معنوی)سه گروه دارای سه نظر میباشند:

.روشنفکران جامعه ؛میگویند توسعه مادی به نحو فعلی باید باشدولوازم فرهنگی آن باید پذیرفته شود ودائماَ نگویید وقتی زنان برسر کار میروند ،خانواده تضعیف می شود .این حرف برای1400 سال پیش است و فعلاَ قابل اجرا نیست. و می گویند مسائل دینی را اصلاح کنید چون قابلیت پیاده شدن را نداردو ما نیز همین توسعه مادی و رفاه مادی را میخواهیم وهرآنچه که لازمه آن باشد حتی عدم اجرای بعضی احکام شریعت را میپذیریم وبه حوزه ها میگویندشما اصرار  بیجا نکنید زیرا این احکام  دیگر قابل پیاده شدن نسیت.

متفکرا ن جریان اصلاحات در کشور این عقیده را دارند ومیگویند که حوزه های علمیه باید استنباط های جدید و قابل اجرا بدهندونتیجه اینکه این نگاه ، تاثیر توسعه ی مادی بر تکامل معنوی را میپذیرد اما  میگویدتکامل معنوی باید کوتاه بیاید. مثلا شما میگویید (ولکم فی القصاص حیاه)اما آنها میگویند قصاص خلاف حقوق بشر است واین حکم را اصلاح کنید.

2.جریان دیگر حوزه ی فهم سنتی از دین است که شامل دو گروه میشوند:گروهی میگویند توسعه ی مادی وتکامل معنوی مطلقاً از یکدیگر جدا هستند ودر جامعه دو منسب اجتماعی وجود دارد یکی دین ودیگری دنیای مردم.

3.دیدگاه دیگر که از آن به دیدگاه انقلاب اسلامی تعبیر میشود میگوید تکامل معنوی اصل است وباید توسعه مادی بیاید زیر بلیط دین وبرای همین مفاهیمی مثل اقتصاد اسلامی وتحول بنیادین در آموزش وپرورش و...... بوجود میاید.یعنی تمام ساختارهای جامعه باید بر اساس دین اداره شود وبر طبق این نگاه امام راحل عظیم الشان تعدادی از برنامه ها و سیستم های انقلاب را بر مبنای دین گذاشتند وما باید باقی آنرا  بر این اساس ادامه دهیم.مثلا در بحث امنیت به شکل غربی سلاح همیشه حرف اول را میزند یعنی اگر شما یک ژنرال باشید که دوره ی دافوس را در دولت فرانسه دیده اید؛در وقت چینش آرایش جنگی هر آنچه که اطلاعات  وعملیات  لشگر از تجهیزات دشمن میگوید شما هم در مقابل ،همان مقدار تجهیزات را به کار میبرد یعنی سلاح وامکانات اصل است.

اما امام  راحل در حوزه امنیت اصالت سلاح را برداشتند و مشارکت مردم را اصل قرار دادندو بر روی ایمان مردم تکیه کردندکه نتیجه اش شد بسیج و سپاه وارتش.ودر حال حاضر اگرچه این مدل در مقابل مدلهای دنیا مانند آمریکا توانش به پاهر  کمترست اما 30سال است که امنیت مارا حفظ کرده است (یک نطام اجتماعی بر اساس اسلام).

ایشان برای شروع کار چند نهاد را بر اساس اسلام تاسیس کردند امام راحل در جهاد سازندگی و کمیته امداد هم همین کار را انجام دادندونهاد ولایت فقیه را برای اداره ی سیاسی جامعه درست کردند.

اما عده ای میگویند مابقی را هم به  دست کارشناسان بسپاریم مثلا بانکهارا چه کسی اداره کند ؟کارشناسان با تفکرغربی که اساسشان مبتنی بر ربا است و هرموقع هم به مشکل برخورد میکنند آنرا به گردن روحانیت و حکومت می اندازند.

آیا با این وضعیت بهتر نیست که ما(جامعه ی حوزوی)وارد عمل بشویم و مثلا اقتصاد اسلامی را تبیین کنیم .

الان که بازار ارز وطلا اوضاع نابسامانی دارد سختی آن برای حکومت دینی است .

نه کارشناسان میتوانند اداره کنند ونه اگر اداره کنند جامعه دینی تر میشود .

شما اگر آمریکا را نگاه کنید خواهید دید  که قدرت اداره خودشان را هم ندارند و از این سیستم حتما فاصله ی طبقاتی بیرون می آید.بحران خانواده بیرون می آید  ونمونه های آن در کشورهای توسعه یافته موجود است در کشور خودمان هم شاهد وضعیت خودمان هستیم و البته ما جایی را نتوانستیم پیدا کنیم که غربی ها بتوانند آنرا درست اداره کنند وظاهرا این از بی توجهی مااست که کارها به دست آنها افتاده است.

پس دیدگاه سوم میگوید نمیشود توسعه ی مادی را از تکامل معنوی جدا کرد وهردوی آنها باید زیر چتر دین قرار بگیرد .

آیت الله امام خامنه ای اصطلاحی دارند که میفرمایند:«مهندسی دین ودنیا» یعنی هندسه دینی دنیارا دادن که وظیفه حوزه های علمیه میشود.

یا به اصطلاح دیگر ایشان میشودنظام سازی اسلامی یعنی طراحی سیستم های اسلامی در بخشهای فرهنگی آموزشی و اقتصاد.

در پایان یگ جمع بندی از مطالب میکنیم:

ما مطرح کردیم که آیا جدایی توسعه ی مادی را از تکامل معنوی بپذیریم یا نه؟حالا اگر دوستان بپرسند که مسئل ه ی الگوی پیشرفت اسلامی چیست ؟میگوییم مسئله از دقت دراین تفکیک در ذهن شکل میگیرد.

پس ما کلاس آموزشی نداریم وآیت الله امام خامنه ای فرمودند:که گفتمان سازی راه حل است.

و زیرا  به این شیوه در گیر شدن  ذهن با سوال خوب است.

وبه نگاه دیگر آیا بپذیریم اهل بیت (ع )در دنیای مردم دخالت کنند یا نه؟پس اگر ادله تفکیک توسعه ی مادی از تکامل معنوی را ضعیف دانستیم آنوقت باید باید توسعه ی مادی در کنار تکامل معنوی را بر اساس دین لحاظ کنیم.در اینصورت دیگر نمیشود که درسهای خارج ما همه اش بشود عبادیات به نحوی که الان هست.باید به هرحال به سمت فقه حکومتی برویماین باید دقت شود.

اما مادامی که تصورمان این است که دین داری با اداره ی غربی جامعه قابل جمع است طبیعتاً احساس تکلیف نمیکنیم.

در نقشه راه ، خانه های مربع شکل وجود دارد که اگر ما بر روی این نقاط تمرکز کنیم این نظامات اجتماعی اسلام  ،درهمه  بخش اداره ی جامعه است برای جامعه تصویر میشود.چطوری بنده عرض میکنم که باطرح یک سوال اگر خوب پرداخته شود مسئله الگو متولد میشود.

حالا وقتی کسانی هم قبول کردند که توسعه مادی وتکامل معنوی نمیتواند از هم جدا باشد اگر بخواهند تفصیل نظامات اجتماعی اسلام را درک کنند دقت دراین27 موضوع به فهم تفصیلی الگوی پیشرفت اسلامی کمک میکند یعنی این 27 موضوع برای شناختد الگوی پیشرفت اسلامی مهم است .اگر روی این 27خانه دقت کنید بطور آهسته اداره ی جامعه در ذهن شما تصویر میشود.

موضوع کار کارگروه های ما هم همین است ، ما در کارگروه های مختلف مثل کارگروه مروی، 2 بحث ارائه میکنیم:یک بحث برای تبیین دقیق سؤال که بنده مختصراً عرض کردم .یک بحث هم برای کسانیکه این سؤال را فهمیدند ومیخواهند بفهمند که چگونه میتوانیم الگوی ا پیشرفت  اسلامی را تولید کنیم.

وما این چگونگی را به طور خلاصه در تمحض در این 27 مسئله میدانیم واگر بر روی این 27مسئله دقت شود ادبیات تدوین الگو در نظریه و فضای گفتمانی کشور تصویر مشخص پیدا میکند که اصطلاحاً به این موضوعات میگوییم موضوعات جهت ساز یا موضوعات ساخت  الگو.

بنده عرض خودرا جمع میکنم :

غرض اصلی از برنامه ریزی اسلامی  در حوزه های علمیه ومؤمنین تحقق هویت اسلامی است.تحقق اسلامی در شرایط فعلی با مانعی به نام توسعه مادی روبرو است.

توسعه مادی منجر به تولید صنعتی میشود وتولید صنعتی منجر به آموزش مدرن میشود وآموزش مدرن منجر به اشغال سن تربیت میشودوپس اگردر جامعه ای سن تربیت اشغال شود در آن جامعه افراد چیزی یاد نمیگیرند که بعداً به آن عمل کنند زیرا زمانی برای آموزش وجود ندارد. پس بنابر این مثالی که ما زدیم تلاش برای اصلاح سیستم آموزش کشور باید در دستور کار قرار بگیرد.

والسلام علیکم ورحمت الله و برکاته