بسم الله الرحمن الرحیم

به رسمیت شناختن اراده‌ها، راه‌حل ایجاد مشارکت در اداره کشور

مسئله اداره کشور و حکومت‌کردن، مسئله‌ای غیرقابل انکار در کل جوامع بشری می‌باشد.

زیرا اولاً در طول تاریخ همیشه، حکومت‌هایی بوده که وظیفه اداره کردن جامعه خود را داشته‌اند. بشریت همیشه بدنبال یک قوه و بازویی برای حاکم کردن بر جامعه دنبال می‌کرده است. به شکلی که انگار بدون داشتند حکومت، کشورداری دچار مشکل خواهند. البته این موضوع به ظاهر امری فطری در انسان است. انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است و نیازمند به برقراری روابط اجتماعی.

این نکته به خوبی مورد قبول است که برای حکومت کردن و یا کشورداری حتماً نیاز است که مشارکت عمومی در بین مردم آن جامعه اتفاق بیافتد، خواه حکومت دیکتاتوری باشد یا دموکراسی، و حتی در نوع حکومت ولائی که مشارکت و حضور مردم بسیار بسیار با اهمیت و خود رکنی از حکومت داری اسلامی به حساب می‌آید. زیرا در تعریف این نوع حکومت آمده جمهور برای اسلام؛ یعنی اسلام نمی‌تواند بدون جمهور و حمایت مشارکت آنها به تامه محقق شود.

اما سوالی که مطرح می‌شود، این است که این مشارکت به چه شکل و صورتی باید باشد؟ آیا مانند حکومت‌های دیکتاتوری باید بوسیله قوه‌ی قهریه و به صورت جبری باشد و؟ یا مانند حکومت‌های دموکراسی، از راه مشخص کردن چند راه برای مردم که هرچند نوعی جبری با رابطه است، اما به ظاهر هرچه را که مردم خواستند، اعمال کنند؟

مثلاً در حال حاضر رسانه‌ها بر مبنای تئوری‌های ارتباطی، وظیفه ایجاد مشارکت و جهت‌دهی به افکار دنیا را دارد. اما آیا این روش، روش صحیحی است؟ و آیا مشارکتی که در این روش ایجاد می‌شود، از روی اختیار کامل و با شوق درونی است؟

در حکومت های دیکتاتوری که وضعیت مشخص است، در آنجا اصلاٌ ارزشی برای اراده و قدرت اختیار انسان‌ها قائل نمی‌شوند  و تا زمانی که حکومت، قدرت کافی داشته باشد، جامعه مجبور به تبعیت از آن است، پس در این جوامع اصلاً  فعالیت عمومی از روی اراده به صورت عام انجام نمی‌گیرد. شکل این نوع جوامع را می‌توان نوعی برده‌داری مدرن معرفی کرد.

از سوی دیگر اتفاقی که در جوامع به اصطلاح دموکراتیک که داعیه اجرای دموکراسی را در کشور خود دارند می‌افتد، کم از کشورهای دیکتاتوری نیست. یعنی در آن جوامع هم فعالیت و تصمیمات انسان‌ها از روی اراده واقعی نیست. مثلاً در مثال رسانه که در حال حاضر در دنیا حرف اول را در ایجاد مشارکت می‌زند، در نگاه نخست، این شکل به نظر می‌رسد که رسانه اهداف مختلف و شیوه های متفاوتی را در نظر مردم قرار می‌دهد و سپس مردم با اختیار خود آن شیوه و هدف و یا مثلاً درکی کی نیاز است برای  انتخابات کاندیدای مورد نظر خود را بدست می‌آورند. اما اتفاقی که می‌افتد، در حقیقت چیز دیگری می‌باشد.

فعالیت‌های انسان زمانی به شکل کاملاً ارادی صورت می‌پذیرد که بعد از تأمل و تفکّر درست شکل بگیرد. زیرا اگر فعلی را همه افراد جامعه هم انجام دهند، اما از روی تفکر و تأمل نباشد، مدام با بقیه بخش‌های جامعه و حکومت به اصطکاک بر می‌خورد. زیرا انسان دارای قدر اختیار است، و اختیاری به صورت هدفمند و با رضایت صورت می‌گیرد، که بعد از تأمل و تفکّر  بر روی آن فعل مورد نظر باشد.

اما زمانی که رسانه -به وسیله بهمن اطلاعاتی که بر سر مخاطبان خود می‌ریزید- به صورت غیر مستقیم قدرت تأمل و تفکّر را از آنها برداشته و به ناچار به یکی از راه‌حل های پیشنهادی دستگاه حکومت، راهنمایی می‌کند. درست است که در این مدل افراد با اختیار خود به سمت یکی از راه حل ها می‌روند، و با اختیار خود در فعالیت های جامعه مشارکت می‌کنند. اما اگر به صورت دقیق بررسی شود، این نوع مشارکت به دلیل اینکه از روی تأمل و تفکّر نبود، کاملاً ارادی نمی‌باشد.

بر همین اساس است، که در حکومت‌های موسوم در دنیا، اصل «استخدام» برقرار می‌باشد. به طور مثال ممکن است فردی که اجیر برای امری است، اصلاً دوست نداشته باشد، آن کار را انجام دهد در این صورت دیگر تأمل و تفکّری بر روی آن کار انجام نمی‌دهد و فعالیت‌های و دیگر کاملاً ارادی نمی‌باشد.

حال بعد از بررسی این دو نوع مدل مشارکت(راه دیکتاتوری و دموکراسی) باید ببینیم که اسلام ناب که حکومت و حکومت داری را مهمترین مسئله خود می‌داند، برای اداره حکومت از چه راهی ایجاد مشارکت می‌کند؟ آیا مانند حکومت‌های دیکتاتوری قوه‌ی قهریه و به صورت جبری استفاده می‌کند و یا به مانند حکومت‌های به اصطلاح دموکراتیک، ظاهر اراده و قدرت انسان را لحاظ کرده، اما به شکلی به او خوراک اطلاعاتی می‌دهد؛ که لاجرم غیر از خواسته سردمداران این نوع حکومت، کار انجام نمی‌دهد؟

اگر با دقت به برخی از آیات، که ویژگی‌های انسان را مورد مطالعه قرار می‌دهد توجه کنیم، خواهیم دید که خداوند متعال در همه اموری که برای انسان قرار داده است-قبل از تکلیف به آن - دعوت به تأمل و تفکّر در آثار و عاقبت فعل می‌کند. همچنین همیشه تأکید بر نتیجه و حاصل کار دارد و در کنار آن مدام تأکید دارد که راه راست از راه باطل مشخص است و نباید انسان‌ها جبری به کاری واداشت. و حتی از آن دقیق‌تر مدام دعوت به تأمل و تفکّر دارد.

پس اگر بخواهیم طبق نظر اسلام مشارکت ایجاد کنیم، ابتداً باید صرف اراده «بودن اراده» را لحاظ کنیم و بدانیم که انسان ها دارای قدرت اختیاراند. پس با این پیش‌فرض، اگر به سمتی حرکت کنیم که قدرت تأمل و تفکّر در جامعه افزایش پیدا کند؛ انسان‌ها بوسیله اراده‌ی خود، حق را شناخته و طبق آن عمل خواهد کرد، که در این صورت دیگر نیازی به استخدام در جامعه نمی‌باشد، بلکه افراد خود شیفته فعالیت در چنین جامعه‌ای که اهداف آن برای ایشان مشخص است و آن اهداف را با اهداف فردی خود منطبق می‌دانند، خواهند شد. در این جاست که می‌گوییم در فعالیت‌های اجتماعی اسلام، باید اصل «خدمت» حاکم باشد.

به نظر می‌رسد که از بزرگترین فعالیت‌های یک حکومت برداشتن موانع‌ای است که بر سر راه فهم اهداف و یا بر سر راه ایجاد تأمل و تفکّر صحیح در جامعه است..