بسم الله الرحمن الرحیم
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهْا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَالِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکْثرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ(روم30)[1]
آفرینش همه موجودات بر پایه حکمت و علم میباشد، یعنی مسلّماً هر آفریدهای به بهترین شکل ممکن خلق شده؛ پس اگر هر موجودی بخواهد راه تعالی و سعادت خود را پیدا کند، کاملاً مشخص است که تنها آفریننده اوست که میتواند راه درست و دقیق را به او نشان دهد. البتّه خداوند منّان خود، در درون هر موجودی چنین استعدادی را نهاده و زمینه رشد را برای هر موجودی مهیّا کرده است. این استعداد درونی و خدادادی «فطرت»[2] پاک خداجو نامیده میشود. البتّه ممکن است این نعمت الهی بوسیله حجابها و یا گناهان پوشیده شود، امّا هرگز خاموش نخواهد شد.
خداوند حکیم باید راه و روش خود را، منطبق بر این فطرت تعیین کند تا با توجّه به زمینه آن در وجود هر آنسانی، به راحتی با انجام دادن مناسک به سعادت و تعالی برسد. پس هر کاری که دین برای ما مشخص کرده چون از سوی فرد حکیم صادر شده و چون فرد حکیم هیچ گاه اشتباه نمیکند، قطعاً بهترین روش و بهترین حالت است. زیرا یک قایده کلی است که خداوند:«ُیحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ» برای ما هرچه نیکی و سودمند است حلال، و هرچه بی ارزش است حرام دانسته است.[3]
از بررسی آیات فطرت چنین برمیآید که مؤمن باید دائماً به سوى آئینش توجّه داشته باشد، آئینى که از هر گونه اعوجاج و کجى به دور است، همان آئین اسلام و همان آئین پاک و خالص خدا. دین حنیف و خالص، خالى از هر گونه شرک دینى است و برای جذب همین دین خداوند در سرشت همه انسانها سرشتى جاودانى و تغییرناپذیر آفریده است هر چند بسیارى از مردم توجهای به این واقعیّت نداشته باشند.
نه تنها خداشناسى، بلکه دین و آئین بطور کلى، و در تمام ابعاد، یک امر فطرى است، و باید هم چنین باشد، زیرا مطالعات توحیدى به ما مىگوید، میان دستگاه "تکوین[4]" و "تشریع[5]" هماهنگى لازم است، آنچه در شرع وارد شده حتماً ریشهاى در فطرت دارد و آنچه در تکوین و نهاد آدمى است مکملّى براى قوانین شرع خواهد بود.
به تعبیر دیگر: "تکوین" و" تشریع" دو بازوى نیرومندند که به صورت هماهنگ در تمام زمینهها عمل مىکنند، ممکن نیست در شرع دعوتى باشد که ریشه آن در اعماق فطرت آدمى نباشد، و ممکن نیست چیزى در اعماق وجود انسان باشد و شرع با آن مخالفت کند.
به عبارت روشنتر خدا هرگز کارهاى ضد و نقیض نمىکند که فرمان تکوینیش بگوید انجام ده، و فرمان تشریعیش بگوید انجام نده!. دین به صورت خالص و پاک از هر گونه آلودگى در درون جان آدمى وجود دارد، و انحرافات یک امر عارضى است، بنابراین وظیفه پیامبران، امامان و اولیاء(سلام الله علیهم) این است که این امور عارضى را زایل کنند و به فطرت اصلى انسان امکان شکوفایى دهند. جمله لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ و بعد از آن جمله ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ تاکیدهاى دیگرى بر مسأله فطرى بودن دین و مذهب و عدم امکان تغییر این فطرت الهى است؛ هر چند بسیارى از مردم بر اثر عدم رشد کافى قادر به درک این واقعیّت نباشند.
به هر حال از نخستین روزى که انسان قدم به عالم هستى مىگذارد این نور الهى در درون جان او شعلهور است.
دین اسلام خود را به عنوان کامل ترین دین معرفی میکند، یعنی باید بتواند همه مشکلات مادّی ومعنوی را پاسخ دهد . پس اگر کسی ادعّاء کند که دین مبین اسلام در مسئلهای چه فردی و اجتماعی و یا تاریخی و چه در بعد مادّی و یا معنوی دچار نقض است و توانایی پاسخ دادن به برخی از مسائل را ندارد، حقانیّت دین را زیر سؤال برده است .
امّا میدانیم که اسلام برای تمامی مسائل فرد در هر بعدی پاسخی را مهیّا کرده است. نشانه بارز آن پویایی فقه شیعه همزمان با گستردگی و عمق آن است. البتّه درست است که بیشتر به مسائل فردی مکلّف میپردازد امّا در عین حال بسیار غنی میباشد.
حال اگر بخواهیم دنیا را به سمت بیدار شدن و هدایت فطرتهای مردم ببریم، به ناچار باید بتوانیم پاسخ همه مسائل آنها را داده و مسیری درست برای آنها مشخص کنیم. یعنی نیاز حرکت به سمتی است که احکام اسلامی همگی جهانی و فراگیر شود، تا همه دنیا از این اکسیر ناب که هدف اصلی از بعثت انبیاء سلام الله علیهم و امام راستین علیهم السلام بوده، استفاده کنند.
البتّه بدلیل اینکه پیروان انبیاء نمیتوانستند پابهپای آن بزرگواران به خوبی حرکت کنند و یا به دلیل نبود آمادگی لازم در بین بشریت، این امر عظیم جز اندک زمانی[6] اتفّاق نمیافتاد.
میدانیم که شهر آرمانی و مدینه فاضلهای که در ذهن همه مسلمانان اجمالاً شکل دارد، شهری است که همه احکام اسلامی (که همانا منطبق بر فطریت انسانی و مُبیِّن راه رشد تعالی برای انسان، را در خود داشته و خیر دنیا و آخرت را به همراه دارد) اتفّاق بیافتد، آن هم نه در سطح جامعه، یا یک شهر بلکه در کلّ دنیا باید اتفّاق بیافتد. که امر عظیم فقط از عهده خلیفه الله[7] و با اتکاء کامل به قدرت لایزال الهی است محقّق خواهد شد.
امّا این امر مستلزم آمادگی کامل در سرتاسر دنیا میباشد. امّا قبل از آن نیاز است که به صورت اجمالی در بین مردم مسلمان به تحقّق برسد، که از آن به عنوان «تمدّناسلامی»[8] یاد میکنیم؛ یعنی کشورهای مسلمان و مستضعّف به این شکل در آمدهاند و احکام اسلامی در آن کشورها در حال محقّق شدن، میباشد.
امّا از قبل باید نمونه ای از آن در یک کشور، اتفّاق بیافتد[9]. کشوری بتواند اهداف اسلامی را در خود محقّق کرده و روش رسیدن به آنها را نیز مشخص کند. یعنی هم مردم و هم ساختارها و نهادهای اداره کننده آن کشور، اسلامی شده و در یک کلمه حکومت آن کشور توانسته دنیا و آخرت مردم را تأمین کند.[10]
که البته در کشور اسلامی ما تا حدودی این امر اتفاق افتاده است که آن هم به برکت فقهای زحمتکش و وقتشناسی است که در هر برههای از تاریخ پشوانۀ و ورود به موقع مردم آنرا قدمی به جلو آوردهاند. البتّه لازم به ذکر است گاهی به دلیل اینکه فقیه قدرت تئوریپردازی نداشته و نتوانسته موقعیّت زمان و مکان را به خوبی تشخیص دهد، و یا اگر فقیه توانمند در برههای بوده، امّا جامعه آن روز توانایی یاری و درک ایشان را نداشته، حرکت عقب مانده و حتّی در برخی از موارد مانند دوران مشروطه[11] به عکس و به ضرر اسلام، عمل شده است.
امّا بعد از مواجه شدن با چنین مشکلاتی، جمعبندی فقهای معاصر بر این امر بوده که دیگر بدون داشتن اختیارات حکومتی و قدرت اجرای کامل احکام، از رسیدن به اهداف الهی باز خواهیم ماند. لذا فقیه پرچم دار زمان حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) و شاگردان مکتبش تمام قدرت و عزم خود را در راستای رسیدن به این هدف متعالی خرج کرده و توانستند در سال 1357 اوّلین قدم را بردارند. و کشور پا در مسیری گذاشت، که در انتها به تحقّق کامل اهداف اسلام منجر خواهند شد.
انقلاب اسلامی[12] را میتوان کشتیای در نظر گرفت که تمام احکام اسلامی را با خود به همراه دارد و قصد دارد همراه با شناسایی و پیدا کردن روش تحقّق شاخصههای اسلامی، مسیر رسیدن به آنها را نیز مشخص کرد، و در اندیشه دارد جامعه را به آن اهداف الهی برساند.
امّا پایهگذاران اصلی انقلاب، این موضوع را به خوبی فهمیدند، که انقلاب کردن تمام اسلامی شدن نیست، بلکه فقط ابتدای این راه مقدس میباشد.
اوّلین مشکلی که بر سر راه انقلاب پدید آمد، وجود تعاریف انحرافی و التقاطی(معضل مرحله اول تحقّق اهداف سلامی)[13] از نوع حکومتی کشور بود،
امّا پایداری و تبیین امام راحل و تصویب نوع حکومتی صحیح و اسلامی به نام «ولایت فقیه»[14] و نوع اداره کشور به «جمهوری اسلامی»[15] تغییر کرده و باعث جلوگیری از این امرشد.
معضل دوّمی که انقلاب با آن روبرو شد، نداشتن کادری کارآمد و قوّی بود که مسلّط به مبانی انقلاب اسلامی باشد. امّا در زمانی که نعمت «جنگ تحمیلی»[16] رخ داد و در مقابل دفاع مقدسی که از سوی نیروهای انقلاب اتفّاق افتاد، این معضل و مشکل بزرگ برطرف شده و نظام اسلامی توانست کارآیی خود را در نوع اداره کشور مخصوصاّ در مدل دفاعی خود به همگان اثبات نماید.
حال که در مرحله سوم حرکت به سمت این هدف متعالی هستیم؛ باید بدانیم که چه چیزی مانع از ادامه حرکت انقلاب به سمت آن اهداف میباشد، تا همه توان و ظرفیّت خود را در جهت بر طرف کردن آن مانع قرار دهیم.
بعد از سالها رهبر و دست درکاران انقلاب به یک نتیجه واقعی کلی رسیدند و تشخیص دادند که مشکل اصلی ما در راه رسیدن به اهداف چیست؟ آن مشکل نبود توان، در ساختارها و نهادهای کشور(دولت اسلامی[17]) برای محقّق کردن اهداف اسلامی میباشند. در حال حاضرساختارهای کشور؛ یا باقی مانده از قبل از انقلاب و یا بعد از انقلاب توسط برخی از نخبگان غرب گرا، به صورت الگو برداری از مدلهای «توسعه غربی»[18] طراحی شده است. یعنی تقریباً در 200 سال گذشته ساختارهای اداره کننده بیشتر به این سمت حرکت کردهاند، حال اگر ما هم بخواهیم از همین ساختارها استفاده کنیم، نتیجه قهری این میشود که اولاً اهداف اسلامی (که منطبق بر فطریات انسانی بوده) محقق نشوند، زیرا این ساختارها توانایی آنها را ندارند، ثانیاً به همان مشکلاتی که کشورهای توسعهیافته، دچار شده و به حال انفجار کشیده شده و حتّی نتوانستهاند معضلات و مشکلات دنیوی و مادّی را جواب دهند، دچار خواهیم شد.
یکی از بزرگ ترین خطراتی که در این مرحله بر سر راه کشور قرار دارد، موضوعی است که متأسّفانه برخی از نخبگان کشور، توسعهغربی را بیعیب دانسته و ابراز داشتهاند که تنها راه تعالی اجرای همان برنامه های مدرنیته در کلیه ساختارهای اداره کننده و حتّی فرهنگی و سیاست است. امّا قطعا مسلّم است که نه تنها استفاده از مدل های غربی ما را به سعادت واقعی نمیرساند؛ بلکه کشور را به همان معضلاتی که کشورهای غربی دچار شدهاند، خواهند رساند.
پس باید به فکر راه اندازی ساختارهایی شده که آن ساختارها، توانایی تحقّق «شاخصههای اسلامی»[19] را برای رسیدن به هدف عالی اسلامی داشته باشند. خود این امر نیازمند مقدمهای واجب است.
حتماً باید قبل از این کار شناسایی شده و روش تحقّق آنها نیز، مشخص شود، و بعد از این کار است که ساختارهای متناسب شاخصههای اسلامی، طراحی و ساخته میشود.
«الگوی پیشرفت اسلامی»[20] در یک کلمه روش تحقّق شاخصههای اسلامی را مشخص میکند، روش تحقق اهداف اسلامی، یعنی باید در مرحله دولت اسلامی، بوسیله موضوع الگوی پیشرفت اسلامی، شاخصههای اسلامی را شناخته، روش محاسباتی آنها را طراحی کرده و ساختارهای متناسب با آنها را ساخته شود. انگاه خواهیم توانست مانع بزرگ و پیچیده توسعه غربی را که در این مرحله جلوی پیشروی انقلاب را گرفته، با قدرت از سر راه برداریم.
اگر این امر صورت گرفت در مدّت زمانی کوتاه خواهیم دید؛ گرایش مردم ایران اسلامی به اسلام بیشتر و بیشتر شده و ایران اسلامی تبدیل به یک الگوی بسیار مناسب تبدیل میشود. و دیگر کشورها شروع به الگو برداری از الگو و مدل اداره کشور ما، متناسب با بوم و ظرفیّت خودشان خواهند کرد. در این مرحله هم وظیفه ما بسیار سنگین و سر نوشت ساز است، در مرحله چهارم تحقّق اهداف اسلامی(مرحله جامعه اسلامی[21]) باید اندیشمندان ما توانایی طراحی الگو برای کشورهای دیگر را داشته باشند، الگویی که سعادت مادّی و معنوی آنها در گروی آن می باشد.
و إن شاء الله بعد از آن تمّدن اسلامیشکل خواهد گرفت، و آن خواسته عمومی و سراسری برای حضور منجی بشریت، در درون انسانها شکل خواهد گرفت.
بنابراین کاملاً وظیفه اندیشمندان و مدیران کشور در این بازه زمانی مشخص شده است. «الگوی پیشرفت اسلامی» عدل مسئله «جنگ تحمیلی» و عدل «مسئله ولایت فقیه» در این مرحله اهمیّت دارد. نیاز است یک عزم ملّی از همه مردم و نخبگان و مدیران در این مسیر به کار گرفته شود.
هر جریانی که تئوریای اثباتی در سر مسئله الگوی پیشرفت اسلامی دارد، باید بتواند چنین عزمی را در همه جامعه ایجاد کند و کشور به سمت تولید الگوی پیشرفت اسلامی، حرکت کند این کار چند لازمه دارد که توّجه به آنها ضروری است:
باید با موضوعاتی با مردم صحبت کرد که آن موضوع دغدغۀ غیرقابل انکار مردم و یا هدف یک گروه خاص باشد.
باید آن موضوع، قابل ترجمه به مسئله الگوی پیشرفت اسلامی باشد.
و باید موضوعی باشد که بتواند مشارکت اجتماعی بر سر مسئله الگوی پیشرفت اسلامی را مهّیا کند.
در اوّلین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی به موضوعاتی که چنین خاصیّتی دارند «موضوعات جهت ساز»[22] گفته میشود.
اگر بتوانیم این موضوعات را به خوبی پردازش[23] کنیم، توانستهایم ذهنهای جامعه را فتح کرده و نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری مدیران و مردم را ترمیم کنیم. زیرا هر تئوری اگر بتواند نظام نگرشهای مؤثر بر تصمیمگیری فرد را تصرّف کند، و همچنین بتواند حیث اراده بودن ارادۀ انسان را لحاظ کند، به راحتی مشارکت اجتماعی بر سر مسئله الگوی پیشرفت اسلامی را ایجاد خواهد کرد.
اصطلاحاً به این روش در نقشه راه الگوی پیشرفت اسلامی «مدیریت اسلامی تحوّلات[24]» میگویند. در پایان این نکته لازم بذکر است که «نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی[25]» یک نقشه هدایت محور است؛ و نه یک نقشه اجرایی و دستوری، زیرا در مقابل نقشه، انسان قرار دارد. انسانی که دارای قدرت اختیار و دارای قدرت تأمّل است. تئوری یا نظریهای برنده و قابل قبول است که بتواند مردم را با خودش همراه کند، زیرا تنها راه هدایت انسان، ایجاد تأمّل در او میباشد.
[1] " روى خود را متوجه آئین پاک و خالص پروردگار کن"! (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً). چرا که" این فطرتى است که خداوند انسانها را بر آن آفریده، دگرگونى در آفرینش خدا نیست" (فطرة اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ)." این است دین و آئین محکم و استوار" (ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ)." ولى اکثر مردم نمىدانند" (وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ) " اقم" از ماده" اقامه" به معنى صاف و مستقیم کردن و بر پا داشتن است.و" حنیف" از ماده" حنف" (بر وزن کنف) به معنى تمایل از باطل به سوى حق و از کجى به راستى است، بنا بر این دین حنیف یعنى دینى که از تمام کجیها و از انحرافات و خرافات و گمراهیها به سوى راستى و درستى متمایل شده است. " وجه" به معنى" صورت" است، و در اینجا منظور صورت باطنى و روى دل مىباشد، بنا بر این منظور تنها توجه با صورت نیست، بلکه توجه با تمام وجود است، زیرا وجه و صورت مهمترین عضو بدن و سنبل آن است. تفسیر نمونه، ج16، ص: 417
[2] فَطَرَ اللّهُ الخلقَ: همان ایجاد و آفریدن و ابداع آن است بر طبیعت و شکلى که آماده فعلى و کارى باشد پس آیه: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها (30/ روم) اشارهاى از خداى تعالى است به آنچه را که ابداع نموده و آفریده است و در آنچه که در وجود مردم از گرایش به شناخت خداى تعالى متمرکز ساخته و نهاده است.مفردات الفاظ قران کریم ج3 ص 72
[3] الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (157اعراف)
[4] مراد از عالم تکوین و نظام تکوین، کل عالم خلقت و عالم وجود و قوانین حاکم بر آن است به عبارت دیگر مراد از عالم تکوین، فعل خداست. « بَدیعُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ إِذا قَضى أَمْرًا فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»؛(بقره/117(
[5] مراد از آن، همان شریعت است و شریعت یعنی اوامر و نواهی خدا نسبت به موجود مختار(انسان و جن) و تفاوت نظام تشریع و نظام تکوین در این است که متعلق امر، در نظام تشریع فعل اختیاری انسان است ولی در نظام تکوین متعلق امر، اشیاء هستند و اختیار انسان نقشی در تحقق آن ندارد؛خود اختیار نیز یکی از اشیاء تکوینی است و رابطه این دو نظام با همدیگر آن است که انسان با عمل به نظام تشریع با نظام تکوین هماهنگ می شود و همسو با کل هستی به سوی خداوند متعال حرکت می کند.(الا الی الله تصیر الامور»(شوری/53(
[6] ده سال حکومت نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی(صلّ الله علیه وآله و سلّم) و همچنین چهار سال و چند ماه حکومت امیرالمومنین علی(علیه السلام) نشانهای از این نوع حکومت الهی می باشد.
[7] قَالَ علی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص بَعْدَ عَدِّ الْأَئِمَّةِ ع ثُمَّ یَغِیبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ یَکُونُ لَهُ غَیْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ رَافِعاً صَوْتَهُ الْحَذَرَ الْحَذَرَ إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ مِنْ وُلْدِی قَالَ عَلِیٌّ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا یَکُونُ حَالُهُ عِنْدَ غَیْبَتِهِ قَالَ یَصْبِرُ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ فَیَخْرُجُ مِنَ الْیَمَنِ مِنْ قَرْیَةٍ یُقَالُ لَهَا کَرْعَةُ عَلَى رَأْسِهِ عِمَامَتِی مُتَدَرِّعٌ بِدِرْعِی مُتَقَلِّدٌ بِسَیْفِی ذِی الْفَقَارِ وَ مُنَادٍ یُنَادِی هَذَا الْمَهْدِیُ خَلِیفَةُ اللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ ذَلِکَ عِنْدَ مَا تَصِیرُ الدُّنْیَا هَرْجاً وَ مَرْجاً وَ یَغَارُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ فَلَا الْکَبِیرُ یَرْحَمُ الصَّغِیرَ وَ لَا الْقَوِیُّ یَرْحَمُ الضَّعِیفَ فَحِینَئِذٍ یَأْذَنُ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج52، ص: 380
[8] داعیهی ما ایجاد تمدّنی است متکّی به معنویّت، متکّی به خدا، متکّی به وحی الهی، متکّی به تعلیم الهی، متکّی به هدایت الهی. امروز اگر یک چنین تمدّنی را ملّتهای اسلامی - که بحمدالله بسیاری از ملّتهای اسلامی بیدار شدهاند و به پا خاستهاند - بتوانند پایهگذاری کنند، بشر سعادتمند خواهد شد. داعیهی جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی این است؛ ما دنبال یک چنین تمدّنی هستیم. این را شما جوانهای عزیز به خاطر بسپارید، این را شاخص و معیار قرار بدهید. بیانات امام خامنهای(مدظله العالی) در محفل انس با قرآن 31/4/91. تمدّن اسلامی به وجود خواهد آمد؛ آن وقت فرهنگ اسلامی فضای عمومی بشریت را فرا خواهد گرفت. بیانات امام خامنهای(مدظله العالی) در نماز جمعه تهران 28/5/84 . هدف نهائی را باید امّت واحدهی اسلامی و ایجاد تمدّن اسلامی جدید بر پایهی دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد. بیانات امام خامنهای(مدظله العالی) در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی 26/6/90
[9] امام یک قاعدهی محکم و مستحکمی را به وجود آورد که بر اساس این قاعده میشود تمدّن عظیم اسلامی را بنا نهاد. بیانات امام خامنهای(مدظله العالی)در بیست و دومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) 14/3/1391
[10] دولت اسلامی است که کشور اسلامی به وجود میآورد. وقتی کشور اسلامی پدید آمد، تمدّن اسلامی به وجود خواهد آمد؛ آن وقت فرهنگ اسلامی فضای عمومی بشریّت را فرا خواهد گرفت. بیانات امام خامنهای(مدظله العالی) درنماز جمعه تهران 25/8/84
[11] مشروطه از آن روز اول عمل به آن نشد. قانون اساسی از روز اول، همین قانون اساسی که همه آنها قبول دارند از روز اوّل عمل به آن نشد. یکی از مواد قانون اساسی این است که باید 5 نفر از مجتهدین در مجلس باشند، نظارت کنند که مبادا احکامی که اینها صادر می کنند بر خلاف حکم شرع باشد. پس ما از اوّلی که مشروطه را درست کردند مردم، مردم را بازی دادند، از اوّل بازی دادند. از اوّل که مشروطه را اینها درست کردند این شیاطین که متوجّه مسائل بودند، روحانیّون و مؤمنینی که تبع آنها بودند، بازی دادند اینها را، خدعه کردند، متمّم قانون اساسی را قبول کردند و اینها، لکن وقت عمل، عمل نکردند به متمّم قانون اساسی یعنی 5 نفر مجتهد را در مجلس ما نیاوردند، بله چیز اول یک صورتی ابتدا درست شد اما آن صورتی بود که تمام شد. امام خمینی(ره)صحیفه نور جلد 2 صفحه 286
[12]هدف ملّت ایران و هدف انقلاب اسلامی، ایجاد یک تمدّن نوین اسلامی است. بیانات امام خامنهای(مدظله العالی) دیدار جوانان استان خراسان شمالی 1391/7/23
[13] ما میخواهیم آن نظامی، آن تشکیلاتی و آن حکومتی را که بتوان این هدفها را در آن محقّق کرد، به وجود آوریم. این یک فرآیند طولانی و دشواری دارد و شروعش از انقلاب اسلامی است. البتّه انقلاب که میگوییم، حتماً به معنای زد و خورد و شلوغ کاری و امثال اینها نیست؛ برخلاف آن برداشتهایی است که میبینیم در بعضی از نوشتهها خوششان میآید با کلمهی انقلاب بازی کنند! گاهی میخواهند انقلاب را به معنای شورش، اغتشاش، بینظمی و بیسامانی وانمود کنند و بگویند ما انقلاب نمیخواهیم؛ یعنی انقلاب چیز بدی است! این برداشتهای غلط از انقلاب است. انقلاب یعنی دگرگونی بنیادی. البتّه این دگرگونی بنیادی در اغلب موارد بدون چالشهای دشوار و بدون زورآزمایی، امکانپذیر نیست؛ امّا معنایش این نیست که در انقلاب حتماً بایستی اغتشاش و شورش و امثال اینها باشد؛ نه، ولی هر شورش و هر اغتشاش و هر تهیّج عام و تودهای هم معنایش انقلاب نیست؛ هر تحوّلی هم معنایش انقلاب نیست؛ انقلاب آنجایی است که پایههای غلطی برچیده میشود و پایههای درستی به جای آن گذاشته میشود. این قدمِ اوّل است. انقلاب که تحقّق پیدا کرد، بلافاصله بعد از آن، تحقّق نظام اسلامی است. نظام اسلامی، یعنی طرح مهندسی و شکل کلّی اسلامی را در جایی پیاده کردن. مثل اینکه وقتی در کشور ما نظام سلطنتی استبدادی فردی موروثی اشرافی وابسته برداشته شد، به جای آن، نظام دینی تقوایی مردمی گزینشی جایگزین میشود؛ با همین شکل کلّی که قانون اساسی برایش معیّن کرده، تحقّق پیدا میکند؛ یعنی نظام اسلامی. بعد از آن که نظام اسلامی پیش آمد، نوبت به تشکیل دولت اسلامی به معنای حقیقی میرسد؛ یا به تعبیر روشنتر، تشکیل منش و روش دولتمردان - یعنی ماها - به گونه اسلامی؛ چون این در وهلهی اوّل فراهم نیست؛ بتدریج و با تلاش باید به وجود آید. مسؤولان و دولتمردان باید خودشان را با ضوابط و شرایطی که متعلّق به یک مسؤول دولت اسلامی است، تطبیق کنند. یا چنان افرادی - اگر هستند - سر کار بیایند؛ یا اگر ناقصند، خودشان را به سمت کمال در آن جهت حرکت دهند و پیش ببرند. این مرحله سوم است که از آن تعبیر به ایجاد دولت اسلامی میکنیم. نظام اسلامی قبلاً آمده، اکنون دولت باید اسلامی شود. دولت به معنای عام، نه به معنای هیأت وزرا؛ یعنی قوای سهگانه، مسؤولان کشور، رهبری و همه. مرحلهی چهارم - که بعد از این است - کشورِ اسلامی است. اگر دولت به معنای واقعی کلمه اسلامی شد، آنگاه کشور به معنای واقعی کلمه اسلامی خواهد شد؛ عدالت مستقر خواهد شد؛ تبعیض از بین خواهد رفت؛ فقر بتدریج ریشهکن میشود؛ عزّت حقیقی برای مردم به وجود میآید؛ جایگاهش در روابط بینالملل ارتقاء پیدا میکند؛ این میشود کشور اسلامی. از این مرحله که عبور کنیم، بعد از آن، دنیای اسلامی است. از کشور اسلامی میشود دنیای اسلامی درست کرد. الگو که درست شد، نظایرش در دنیا به وجود میآید. بیانات امام خامنهای(مدظله العالی)دردیدار مسؤولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران12/9/1379
[14] مخالفین با ولایت فقیه در واقع با اسلام مخالفند. به حرف های آنهایی که برخلاف مسیر اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب می کنند و می خواهند ولایت فقیه را قبول نکنند، گوش ندهید. اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است یا خدا یا طاغوت. یا خداست یا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است، وقتی غیر مشروع شد، طاغوت است، اطاعت او، اطاعت طاغوت است، وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتی از بین می رود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود. شما نترسید از این چهار نفر آدمی که نمیفهمند اسلام چه است، نمیفهمند فقیه چه است، نمیفهمند که ولایت فقیه یعنی چه. آنها خیال میکنند که یک فاجعه به جامعه است. آنها اسلام را فاجعه میدانند نه ولایت فقیه را. آنها اسلام را فاجعه دانند، ولایت فقیه فاجعه نیست، ولایت فقیه تبع اسلام است. بیانات امام خمینی(ره) 12/7/1358 صحیفه نور جلد9 صفحه253
[15] حکومت اسلامی را که از حقوق شما دفاع می کند مستقر و برقرار کنید، به یاوه یاوه گویان گوش ندهید، به حرفهای قشرهایی که از اسلام هیچ بویی ندیدهاند و با اسلام مخالفند، با آنها، به حرفهای آنها گوش ندهید، آنها میخواهند ملت را منحرف کنند از مسیر خود، مسیر شما مسیر اسلام است، مسیر شما این است که جمهوری اسلامی را بپا کنید. من رأی به جمهوری اسلامی میدهم و از شما تقاضا دارم که رأی به جمهوری اسلامی بدهید نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد، جمهوری اسلامی. بیانات امام خمینی در جمع فرهنگیان و دانش آموزان قم 17/12/1357 صحیفه نور جلد5 صفحه181
[16] جنگ خسته نشوند مردم، جنگ یک چیز خوبی است، البته ما پیشقدم نیستیم، برای جنگ ما پیشقدم نیستم لکن حالائی که به ما تحمیل شده است این یک آثار بزرگی دارد برای نهضت ما. : بیانات امام خمینی در جمع وعاظ و خطبای مذهبی 14/8/1359 صحیفه نور جلد13 صفحه158 الی 159
[17] منظور از دولت اسلامی این است که بر اساس آنچه که در دورهی تعیین نظام اسلامی به وجود آمد، یک قانون اساسی درست شد؛ نهادها و بنیانهای ادارهی کشور و مدیریت کشور معین شد. این مجموعهی نهادهای مدیریتی، دولت اسلامی است. در اینجا منظور از دولت، فقط قوهی مجریه نیست؛ یعنی مجموع دستگاههای مدیریتی کشور که ادارهی یک کشور را برعهده دارند؛ نظامات گوناگون اداره کنندهی کشور. بیانات امام خامنهای (مدظله العالی)در دیدار دانشجویان کرمانشاه 24/7/1390
[18] واژه "توسعه" (development) از نظر لغوی در زبان انگلیسی، به معنی بسط یافتن، درک کردن، تکامل و پیشرفت است. گرچه این واژه از قرن 14 میلادی برای توضیح برخی پدیدههای اجتماعی بکار رفته است، لیکن استفاده وسیع از این واژه به عنوان یک چارچوب تحلیلی برای درک پیشرفت جوامع انسانی، به بعد از جنگ جهانی دوم و در دهههای 1960-1950 مربوط میشود. در آن زمان، این واژه مترادف با نوسازی، رشد، صنعتی شدن و برای تعبیرات و اصطلاحات مشابه به کار میرفت. اصطلاح ”توسعه“ به معنای بازسازی جامعه بر اساس اندیشهها و بصیرتهای تازه است. این اندیشهها و بصیرتهای تازه در دوران مدرن، شامل سه اندیشه ”علمباوری“، ”انسانباوری“ و ”آیندهباوری“ است. به همین منظور باید برای نیل به توسعه، سه اقدام اساسی درک و هضم اندیشههای جدید، تشریح و تفضیل این اندیشهها، و ایجاد نهادهای جدید برای تحقق عملی این اندیشهها صورت پذیرد. برگرفته از: عظیمی، حسین(1371)؛ مدارهای توسعه نیافتگی در اقتصاد ایران
با توجه به گستردگی مفهوم توسعه، این مفهوم در شاخه های متعددی تقسیم بندی می شود که شامل توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی، توسعه اجتماعی، توسعه فرهنگی و غیره است که مجموع اینها شاخص های یک جامعه توسعه یافته را تشکیل می دهد.
[19] مجموعه باید و نباید های که شریعت برای به تعالی رسیدن انسان در نظر گرفتن است و انسان مکلف به انجام آنها می باشد. جزوه بررسی اجمالی تأثیر بنگاه های وقف محور بر نهادهای متکّفل تربیت ص 8
[20] دستور کار قطعی نظام جمهوری اسلامی، دنبال کردن الگوی پیشرفت ایرانی – اسلامی میباشد. بیانات امام خامنه ای(مدظله العالی) 5/5/1391 . ما باید پیشرفت را با الگوی اسلامی - ایرانی پیدا کنیم. این برای ما حیاتی است. بیانات امام خامنه ای(مدظله العالی) 25/2/1386 در دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد
[21] جامعهی اسلامی یعنی چه؟ یعنی جامعهای که در آن، آرمانهای اسلامی، اهداف اسلامی، آرزوهای بزرگی که اسلام برای بشر ترسیم کرده است، تحقّق پیدا کند. جامعهی عادل، برخوردار از عدالت، جامعهی آزاد، جامعهای که مردم در آن، در ادارهی کشور، در آیندهی خود، در پیشرفت خود دارای نقشند، دارای تأثیرند، جامعهای دارای عزت ملی و استغنای ملی، جامعهای برخوردار از رفاه و مبرای از فقر و گرسنگی، جامعهای دارای پیشرفتهای همهجانبه - پیشرفت علمی، پیشرفت اقتصادی، پیشرفت سیاسی - و بالاخره جامعهای بدون سکون، بدون رکود، بدون توقف و در حال پیشروی دائم؛ این آن جامعهای است که ما دنبالش هستیم. البتّه این جامعه تحقّق پیدا نکرده، ولی ما دنبال این هستیم که این جامعه تحقّق پیدا کند. پس این شد هدف اصلی و مهمِ میانهی ما.
چرا میگوئیم میانه؟ به خاطر اینکه این جامعه وقتی تشکیل شد، مهمترین مسئولیّت این جامعه این است که انسانها بتوانند در سایهسار چنین اجتماعی، چنین حکومتی، چنین فضائی، به کمال معنوی و کمال الهی برسند؛ که: ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون؛ انسانها به عبودیّت برسند. لیعبدون را معنا کردند به لیعرفون . این معنایش این نیست که عَبَدَ به معنای عَرَفَ است - عبادت به معنای معرفت است - نه؛ بلکه به معنای این است که عبادت بدون معرفت معنی ندارد، امکان ندارد، عبادت نیست. بنابراین جامعهای که به عبودیت خدا میرسد، یعنی به معرفت کامل خدا میرسد، تخلّق به اخلاقالله پیدا میکند؛ این، آن نهایت کمال انسانی است. بنابراین هدف نهائی، آن است؛ و هدف قبل از آن، ایجاد جامعهی اسلامی است، که هدف بسیار بزرگ و بسیار والائی است. خب، وقتی یک چنین جامعهای به وجود آمد، زمینه برای ایجاد امّت اسلامی، یعنی گسترش این جامعه هم به وجود خواهد آمد؛ که حالا آن مقولهی دیگری و بحث دیگری است. بیانات امام خامنهای(مدظله العالی) در دیدار دانشجویان کرمانشاه 24/7/1390
[22] موضوعات جهتساز؛ به موضوعاتی اطلاق میشود که به دلیل ارتباطشان با شخصیّت افراد، ذهنیّت جامعه به آنها مشغول شده و به دنبال پاسخی متناسب برای آن میباشد. جزوه هرم اوّل الگوی پیشرفت اسلامی صفحه 9
[23] اوّلین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی عامل اصلی تصمیمگیری افراد را که تصرّف در آنها در حوزه اختیارات غیر معصومین است، نگرش میداند. و معتقد است برای تغییر در تصمیمگیری افراد باید نظام نگرشهای مؤثّر بر تصمیمگیری افراد را تغییر داد. در واقع ایده محوری این نقشه راه یعنی پردازش موضوعات جهتساز راهی برای تصرّف در نگرشها میباشد.
[24] تحوّل، سنت الهى است در زندگى بشر . با او سینه به سینه نباید شد؛ از او استقبال باید کرد. باید تحوّل را مدیریّت کرد، تا به پیشرفت بینجامد. بیانات امام خامنه ای(مدظله العالی) در دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد 25/2/1386
[25] اوّلین نقشه راه الگوی پیشرفت اسلامی، سندی علمی و کاربردی است که به منظور مدیریّت تحوّلات برای تولید، تفاهم و تحقق الگوی پیشرفت اسلامی تولید شده است. در حال حاضر پیش نویس چهارم آن که در بهمن ماه 1390 تولید شده است در درسترس نخبگان میباشد. جزوه الگوی بهبود مستمَر فضای حاکم بر نهادهای متکفّل تربیت صفحه 9